کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انبیا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انبیا
لغتنامه دهخدا
انبیا. [ اَم ْ ] (از ع ، اِ) ج ِ نبی ٔ. پیغمبران و وخشوران . (ناظم الاطباء).ج ِ نبی ّ : با معجز انبیا چه باشدزراقی و بازی دوالک ؟ ابوالفرج رونی .لا را ز لات بازندانی به کوی دین گر بی چراغ عقل روی راه انبیا. خاقانی .بجایی که دهشت خورند انبیاتوعذر گنه ...
-
جستوجو در متن
-
فرجود
لغتنامه دهخدا
فرجود. [ ف َ ] (اِ) معجزه و اعجاز و اعجازخلاف عادتی است که از انبیا و کراماتی که از اولیا به ظهور میرسد. (برهان ) .
-
اوصیا
لغتنامه دهخدا
اوصیا. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وصی . || ائمه ٔ هدی . جانشینان پیغمبر : سر بر زمین سجده نهاده ست بی رکوع آن کونه زاوصیا بسوی انبیا شده ست از علم بی نصیب نمانده ست لاجرم هر کو به انبیا ز ره اوصیا شده ست . ناصرخسرو.رجوع به ماده بعد شود.
-
عدات
لغتنامه دهخدا
عدات . [ ع ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِعادی . عداة. دشمنان . رجوع به عداة شود : انبیا را امتحان کرده عدات تا شده ظاهر ازیشان معجزات .مولوی .
-
شکال
لغتنامه دهخدا
شکال . [ ش ِ ] (از ع ، اِ) مخفف اِشکال .- شکال آوردن ؛ اشکال آوردن . اشکال و ایراد گرفتن : گر شکال آرد کسی در گفت مااز برای انبیا و اولیا.مولوی .
-
غیب بین
لغتنامه دهخدا
غیب بین . [ غ َ / غ ِ ] (نف مرکب ) آنکه غیب را بیند. بیننده ٔ غیب و نهان . رجوع به غیب شود : انبیا را داد حق تنجیم این غیب را چشمی بباید غیب بین .مولوی (مثنوی ).
-
جهان راستان
لغتنامه دهخدا
جهان راستان . [ ج َ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دنیای نیکوکاران . عالمی که انبیا و اولیا در آن میزیند. عالم امر. (فرهنگ فارسی معین ).
-
پرورش آموختگان
لغتنامه دهخدا
پرورش آموختگان .[ پ َرْ وَ رِ ت َ ت ِ ] (اِ مرکب ) ج ِ پرورش آموخته ، کنایه از انبیا و اولیاء و شعرا باشد. (برهان قاطع).
-
عشر ادب
لغتنامه دهخدا
عشر ادب . [ ع َ رِ اَ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سبق ادب ، و عشر ده آیت را هم گویند. (آنندراج ). رجوع به عُشر شود : عشر ادب خوانده ز سبع سماعذر قدم خواسته از انبیا.نظامی .
-
جل ذکره
لغتنامه دهخدا
جل ذکره . [ ج َل ْ ل َ ذِ رُه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) تسبیحی است که پس از ذکر نام خدای تعالی آرند: خدای قادر متعال جل ذکره : جَل َّ ذکره منزه از چه و چون انبیا را شده جگرها خون .سنائی .
-
سبع سما
لغتنامه دهخدا
سبع سما. [ س َ ع ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از هفت آسمان است : عشر ادب خوانده ز سبع سماعذر قدم خواسته از انبیا.نظامی .
-
ناحمولی
لغتنامه دهخدا
ناحمولی . [ ح َ ] (حامص مرکب ) بی تحملی . بی صبری . ناشکیبائی : ناحمولی انبیا را ز امردان ورنه حمالست بد را حملشان . مولوی .طبع را گشتند اندرحمل بدناحمولی گر کنند از حق بود.مولوی .
-
مشجره
لغتنامه دهخدا
مشجره . [ م ُ ش َج ْ ج َ رَ ] (ع اِ) شجره نامه . نسبت نامه : آن مالک الرقاب دو گیتی و بر درش در کهتری مشجره آورده انبیا.خاقانی .و رجوع به شجرة و مشجرات شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد ثعلبی یا ثعالبی ، مکنی به ابواسحاق نشابوری . صاحب تفسیر معروف به تفسیر ثعلبی و کتاب عرائس المجالس در قصص انبیا. وفات او بسال 427 یا 437 هَ .ق . بوده است .