کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انبوه شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انبوه شدن
لغتنامه دهخدا
انبوه شدن . [ اَم ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مجموع و فراهم آمدن . (آنندراج ، ذیل انبوه ). در یک جا گرد آمدن و فراوان شدن : چو دشمن ز هر سوی انبوه شدفریبرز بر دامن کوه شد. فردوسی .بدشت اندرون لشکر انبوه شدزمین از پی پیل چون کوه شد. فردوسی .از روی خدمت و بن...
-
واژههای مشابه
-
موی انبوه
لغتنامه دهخدا
موی انبوه . [ اَم ْ ] (ص مرکب ) که موی پرپشت بسیار دارد. که موی سر یا ریش وی انبوه و پرپشت باشد. پرموی . (از یادداشت مؤلف ). جغاله . (دهار). و رجوع به موی شود.
-
انبوه گردانیدن
لغتنامه دهخدا
انبوه گردانیدن . [ اَم ْ گ َ دَ ] (مص مرکب ) بیش کردن . بسیار گرد آوردن و جمع کردن : اعفیت شعر البعیر؛ انبوه گردانیدم آنرا. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
کثیف شدن
لغتنامه دهخدا
کثیف شدن . [ ک َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) انبوه شدن . ستبر شدن . غلیظ شدن . || چرکین و ناپاک و پژوین گشتن . (ناظم الاطباء).
-
اثاث
لغتنامه دهخدا
اثاث . [اَ ] (ع مص ) انبوه شدن (گیاه ). (منتهی الارب ). بسیار شدن . || کلان سرین شدن (زن ). (منتهی الارب ).
-
اعلنکاس
لغتنامه دهخدا
اعلنکاس . [ اِ ل ِ ] (ع مص ) سخت سیاه شدن موی . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سیاه سخت شدن . (المصادر زوزنی ). انبوه شدن و بسیار سیاه گردیدن موی . || مضطرب و متردد شدن . || انبوه و متراکم گردیدن شب . (از اقرب الموارد).
-
اثوث
لغتنامه دهخدا
اثوث . [ اُ ] (ع مص ) انبوه شدن و پیچیدن با هم ، چنانکه گیاه . || کلان سرین شدن زن .
-
تنک شدن
لغتنامه دهخدا
تنک شدن . [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ش ُ دَ ](مص مرکب ) کم و رقیق شدن . مقابل انبوه شدن . مقابل غلیظ شدن : استرقاق ؛ تنک شدن . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تنک و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
بیخ آور شدن
لغتنامه دهخدا
بیخ آور شدن . [ وَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ریشه به انبوه کردن . با ریشه ٔ بسیار شدن . رسوخ . (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر بیهقی ). اعراق . (زوزنی ) الاستیراض ؛ بیخ آور شدن تنه ٔ خرما. (مجمل اللغة) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
ایتکاک
لغتنامه دهخدا
ایتکاک . [ ت ِ ] (ع مص ) ائتکاک . گرم شدن روز. (تاج المصادر بیهقی ). گرم و بی باد شدن روز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || انبوه ناک شدن . (منتهی الارب ). انبوه ناک شدن گل . (ناظم الاطباء). || عظیم شدن کار. (منتهی الارب ): ائتک من الامر؛...
-
کثوثة
لغتنامه دهخدا
کثوثة. [ ک ُ ث َ ] (ع مص ) کَثاثة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). کَثَث . (منتهی الارب ). بسیار بیخ گردیدن ریش و انبوه شدن و کوتاه گردیدن و در هم پیچیدن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || انبوه شدن موی . (از اقرب الموارد). رجوع به ک...
-
جثالة
لغتنامه دهخدا
جثالة. [ ج َ ل َ ] (ع مص ) جثیل گردیدن . || انبوه و درهم شدن . (از منتهی الارب ). رجوع به جثل شود.
-
تناتل
لغتنامه دهخدا
تناتل . [ ت َ ت ُ ] (ع مص ) دراز گردیدن و انبوه شدن علف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).