کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انباری سینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
علی انباری
لغتنامه دهخدا
علی انباری . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن ابراهیم انباری شیعی . وی از فضلای قرن دهم بود که در سال 988 هَ . ق . درگذشت . او راست : الاوج الاخضر فی مناقب الائمة الاثنی عشر. (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون ج 1 ص 150. نورعثمانیه کتبخانه ص 175. هدیة...
-
علی انباری
لغتنامه دهخدا
علی انباری . [ ع َ ی ِ اَم ْ ] (اِخ ) ابن حکم بن زبیر نخعی انباری ضریر، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی نخعی شود.
-
علی انباری
لغتنامه دهخدا
علی انباری . [ ع َ ی ِ اَم ْ ] (اِخ ) ابن عمربن محمدبن فارس انباری ، مشهور به ابن حداد و ملقّب به قوام الدین و مکنّی به ابوالفرج . متوفی در سال 610 هَ . ق . محمدبن جعفربن علیل از او روایت کند. او راست : نخبة الانتقاد. و نیز او را اشعاری است . (از معج...
-
علی انباری
لغتنامه دهخدا
علی انباری . [ ع َ ی ِ اَم ْ ] (اِخ ) ابن محمدبن موسی بن سعیدبن مهدی انباری ، مکنّی به ابوالقاسم و ملقّب به حُسنس و مشهور به ابن صفدان . رجوع به علی حسنس شود.
-
علی انباری
لغتنامه دهخدا
علی انباری . [ ع َ ی ِ اَم ْ ] (اِخ ) ابن محمدبن یحیی درینی انباری ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به ثقةالدولة. وی از ادبای توانگر بغداد و شوی «شهده ٔ» کاتب بود. که در سال 475 هَ . ق . متولد شد. وی از خواص المقتفی لامراﷲ عباسی بود و مدرسه ای برای شافعیا...
-
ابن انباری
لغتنامه دهخدا
ابن انباری . [ اِ ن ُ اَم ْ ] (اِخ ) ابوبکر محمدبن ابی محمد قاسم بن بشاربن حسن . او راست : کتاب الوقف و الابتداء. کتاب اللامات (در قرآن ). کتاب معانی القرآن . کتاب غریب الحدیث . کتاب النقط و الشکل . (ابن الندیم ). و ابن خلکان دو کتاب دیگر از او نام م...
-
ابن انباری
لغتنامه دهخدا
ابن انباری . [اِ ن ُ اَم ْ ] (اِخ ) کمال الدین ابوالبرکات عبدالرحمن بن محمدبن ابی الوفا (513-577 هَ .ق .). مولد او به انبار و از اوان صِبا، به بغداد رفت و پس از تکمیل ادب وقتی در نظامیه بسمت معید منصوب گشت . او از شاگردان ابومنصور جوالیقی و ابن شجری ...
-
ابوالحسن انباری
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن انباری .[ اَ بُل ْ ح َ س َ ن ِ اَم ْ ] (اِخ ) حکیم و ریاضی ماهر، استاد عمر خیامی در هندسه و هیئت . شهرزوری گوید روزی هنگام درس فقیهی به بیغاره از او سؤال کرد این چیست که تدریس کنی ؟ گفت تفسیر آیتی از قرآن خدای . فقیه پرسید آن کدام آیت است ؟...
-
صالح انباری
لغتنامه دهخدا
صالح انباری . [ ل ِ ح ِ اَم ْ ] (اِخ ) رجوع به صالح بن بیان شود.
-
قاضی انباری
لغتنامه دهخدا
قاضی انباری . [ اَم ْ ] (اِخ ) احمدبن علی بن قدامه ،مکنی به ابوالمعالی . (معجم الادباء ج 4 ص 45) (ریحانة الادب ج 5 ص 356). و رجوع به احمدبن علی بن قدامه شود.
-
قاسم انباری
لغتنامه دهخدا
قاسم انباری . [ س ِ اَم ْ ] (اِخ ) رجوع به قاسم بن محمدبن بشار و ابومحمد قاسم شود.
-
قاضی ابن انباری
لغتنامه دهخدا
قاضی ابن انباری . [ اِ ن ُ اَم ْ ] (اِخ ) احمدبن علی . رجوع به قاضی انباری شود.
-
جستوجو در متن
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن زیدبن یسار ابوالعباس ثعلب النحوی اللغوی الخراسانی . امام کوفیین در نحو و لغت . و ثقة و بادیانت . وی ایرانی و از موالی بنوشیبان است . و چنانکه مرزبانی از مشایخ خویش آورده ، مولد ثعلب به سال 200 هَ .ق . و وفات او سیز...
-
حجاز
لغتنامه دهخدا
حجاز. [ ح ِ ] (اِخ ) سرزمین معروف . مکة و مدینة و طائف و روستاهای آنها. و از آنروی بدین ناحیت حجاز گویند که حاجز و فاصل و حائل است میان نجد و تهامة یا بین نجد و سراة اولاَِنّها اُحتجزت بالحرار الخمس : ِحرّةُ بنی ُسلیم و راقم و لیلی و شوران والنار. (م...