کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انباربان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انباربان
لغتنامه دهخدا
انباربان . [ اَم ْ ] (ص مرکب ) انباری . (زمخشری ). انباردار.
-
جستوجو در متن
-
انباری
لغتنامه دهخدا
انباری . [ اَم ْ ] (اِ) هودجی که پشت فیل گذارند. (ناظم الاطباء). || (ص ) منسوب به انبار، شهر قدیمی در عراق یا منسوب به سکةالانبار نام کوچه ای در مرو. (از منتهی الارب ). || انباربان . انباردار. رجوع به انباردار شود. || پُرکن . (شرفنامه ٔ منیری ) (مؤی...
-
انباردار
لغتنامه دهخدا
انباردار. [ اَم ْ ] (نف مرکب ) انباربان . انباری . (زمخشری ). کسی که انبار ذخیره بآن سپرده است . (ناظم الاطباء). محافظ انبار. نگهبان محل کالا و ارزاق . (فرهنگ فارسی معین ). حسابدار انبار. حافظ انبار. آنکه حساب محتوی انبار با اوست . (یادداشت مؤلف ). ...