کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انامل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انامل
لغتنامه دهخدا
انامل . [ اَ م ِ ] (ع اِ) ج ِ اَنْمُله و اَنْمِله واَنْمَله و اُنْمُله و اُنْمِله و اُنْمَله و اِنْمُله و اِنْمَله و اِنْمِله به تثلیث میم و همزه . (ازاقرب الموارد). سرانگشتان . (غیاث اللغات ) (ترجمان علامه جرجانی مهذب عادل بن علی ) (آنندراج ) : وگر ...
-
واژههای مشابه
-
عقد انامل
لغتنامه دهخدا
عقد انامل . [ ع َ دِ اَ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عقد الانامل . یکی از طرق علم عقود، و آن شمارش اعداد است بوسیله ٔ باز کردن و بستن انگشتان دست . (فرهنگ فارسی معین ). نوعی از شمار اعداد که با بندهای انگشتان دستها معمول میدارند. (ناظم الاطباء).نوع...
-
حساب عقود انامل
لغتنامه دهخدا
حساب عقود انامل . [ ح ِ ب ِ ع ُ دِ اَ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) هریک از بندهای (عقود) انگشتان دست را به شماره ای اختصاص داده بودند، چنانکه بندهای دست راست نماینده ٔ آحاد و عشرت و بندهای دست چپ نماینده ٔ مآت و الوف بود و هنگام شمار کردن آنها را ن...
-
جستوجو در متن
-
عقدالانامل
لغتنامه دهخدا
عقدالانامل . [ ع َ دُل ْ اَ م ِ ] (ع اِ مرکب ) عقد انامل . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عقد انامل شود.
-
حساب سرانگشتی
لغتنامه دهخدا
حساب سرانگشتی . [ ح ِ ب ِ س َ اَ گ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حساب هوائی . حساب عقود انامل . رجوع به ترکیبات حساب و حساب عقود انامل شود.
-
ظبی
لغتنامه دهخدا
ظبی . [ ظَب ْی ْ ] (اِخ ) کنیزکی ازآن ِ سعید فارسی که بر عصابه ٔ وی به زر نوشته بود:العین ُ قارئةٌلِما کتبت فی وَجْنتی ّ اَنامِل ُ الشجن .(عقدالفرید ج 8 ص 137).
-
زیاد
لغتنامه دهخدا
زیاد. (اِخ ) نام مردی کافر که رسول اکرم (ص ) را به فحشاء متهم کرد و او را زیاد منکر خواندند. (از آنندراج ) (از غیاث ) (از شرفنامه ٔ منیری ) : زین خامه ٔ دوشاخی اندر سه تا انامل من فارد زمانم ایشان زیاد منکر.خاقانی .
-
انگشت شمار
لغتنامه دهخدا
انگشت شمار. [ اَ گ ُ ش ُ ](ن مف مرکب ) معدود. بعدد انامل . محدود. قلیل العده : عده ٔ انگشت شمار. عده ٔ قلیل . (از یادداشتهای مؤلف ).
-
سحایب
لغتنامه دهخدا
سحایب . [ س َ ی ِ ] (ع اِ) سحائب . ج ِ سحابة : و ایشان انامل ساعد صاحب شریعت و وابل سحایب صدر نبوت و انجم افلاک دیانت و سهام کنانه ٔ فتوت و مروت بودند. (تاریخ بیهق ص 11). رجوع به سحائب شود.
-
ملل
لغتنامه دهخدا
ملل . [ م َ ل َ ] (ع مص ) سیر برآمدن . (تاج المصادر بیهقی ). ملال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : لاجرم خدر کسل و رعشه ٔ ملل سر انامل افتد، خامه ٔ خام از نگار کبریا و تحیات بازمی ماند. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 270).
-
انملة
لغتنامه دهخدا
انملة. (ع اِ) بهر سه حرکات همزه و میم که مجموعاً نه لغت میشود به معنی سرانگشت . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ) (آنندراج ). سرانگشتان . (مهذب الاسماء). هر انگشت که بر آن ناخن باشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || ناخن و چن...
-
نود
لغتنامه دهخدا
نود. [ ن َ وَ ] (عدد، ص ، اِ) عددی است ، آن را به عربی تسعین گویند. (آنندراج ) (برهان قاطع). نُه مرتبه ده . (ناظم الاطباء). عددی است معادل هشتاد به علاوه ٔ ده . (فرهنگ فارسی معین ).تسعین . تسعون . نماینده ٔ آن در ارقام هندیه «90» و در حساب جُمَّل «ص ...
-
سحرة
لغتنامه دهخدا
سحرة. [س َ ح َ رَ ] (ع اِ) ج ِ ساحر. (از غیاث ) : گر همی فرعون قومی سحره پیش آردرسن و رشته ٔ جنبنده بمار انگارد. منوچهری .باله و باله و باله که غلط پنداردمار موسی همه سحرو سحره اوبارد. منوچهری .سحره ٔ بابل سخره ٔ انامل او بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی )....