کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انامة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انامة
لغتنامه دهخدا
انامة. [ اِ م َ ] (ع مص ) بخواب کردن و خوابانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). ارقاد. (از اقرب الموارد). || خوابیده یافتن کسی را. || کشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || شکست دادن و شکستن . (منتهی الا...
-
واژههای مشابه
-
انامه
لغتنامه دهخدا
انامه . [ اَ م َ ] (از ع ، اِ) انام . مردمان . مردم . (از فرهنگ فارسی معین ) : نصر است باب میر که فخر انامه بودبخشیدنش همه زر، با سیم و جامه بود.منوچهری .
-
انامه
لغتنامه دهخدا
انامه . [ اِ م َ ] (از ع ، مص ) بخوابانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به انامة شود.
-
جستوجو در متن
-
انبامه
لغتنامه دهخدا
انبامه . [ ] (اِخ ) قریه ای است در نزدیکی ری ، ظاهراً حالا مشهور به انامه باشد. (مرآت البلدان ج 1 ص 96). قلعه ایست نزدیک ری . (مراصدالاطلاع از یادداشت مؤلف ). همان امامه قریه ای بشمال تهران در جبل البرز است . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به امامه شود.
-
خواباندن
لغتنامه دهخدا
خواباندن . [ خوا / خا دَ ] (مص ) مخفف خوابانیدن . انامه . (یادداشت بخط مؤلف ). در خواب کردن . موجب خواب کسی را فراهم کردن تا بخوابد : جوان را برآن جامه ٔ زرنگاربخواباند و آمد بر شهریار. فردوسی . || نقش زمین کردن . از حال ایستاده به حال خوابیده درآور...
-
شکستن
لغتنامه دهخدا
شکستن . [ ش ِ ک َ ت َ ] (مص ) چیزی را چندین پاره کردن و خرد کردن و ریزریز کردن . (ناظم الاطباء). خرد کردن . قطعه قطعه کردن . پاره پاره کردن . کسر. اشکستن . بشکستن . تفتیت . وطس . هدّ. فض ّ. وقم . اسم مصدر از آن شکنش است که مرخم آن شکن مستعمل است . (ی...