کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انآء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قوأب
لغتنامه دهخدا
قوأب . [ ق َ ءَ ] (ع ص ) بسیار آبگیر: اناء قوأب ؛ آوند بسیار آبگیر. (ناظم الاطباء).
-
قوأبی
لغتنامه دهخدا
قوأبی . [ ق َ ءَ بی ی ] (ع ص ) قوأب : اناء قوأبی . (منتهی الارب ) (تاج العروس ). رجوع به قوأب شود.
-
متوضر
لغتنامه دهخدا
متوضر. [ م ُ ت َ وَض ْ ض ِ ] (ع ص ) اناء متوضر، خنور چرکین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
اوند
لغتنامه دهخدا
اوند. [ اَ وَ ] (اِ) ظرف و آوند. (ناظم الاطباء). ظرف و اناء. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به آوند شود.
-
طفان
لغتنامه دهخدا
طفان .[ طَف ْ فا ] (ع ص ) اناء طفان ؛ پیمانه ٔ برتر از لبهاپر شده . (منتهی الارب ). || کوز طفان ؛ کوزه ٔ کهنه . (مهذب الاسماء).
-
قعران
لغتنامه دهخدا
قعران . [ ق َ ] (ع ص ) (اناء...)ظرفی که در آن چیزی به اندازه ٔ پوشش ته آن باشد. (اقرب الموارد). آوند که در تک آن چیزی اندک باشد. || آوند مغاک . (آنندراج ). رجوع به قعری شود.
-
قؤوب
لغتنامه دهخدا
قؤوب . [ ق َ ] (ع ص ) مرد بسیار آبخوار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || اناء قؤوب ؛ آوند بسیار آبگیر. قَوْاءَب . قَوْاءَبی ّ. (منتهی الارب ). رجوع به قوأبی شود.
-
نسفان
لغتنامه دهخدا
نسفان . [ ن َ ] (ع ص ) اناء نسفان ؛ آوند پر لبریز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از المنجد) (از اقرب الموارد).
-
التطاع
لغتنامه دهخدا
التطاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) لیسیدن . || خوردن همه ٔ آب حوض و خنور را. (منتهی الارب ). جمله آب که در حوض و اناء باشد خوردن . (از تاج المصادر بیهقی ).
-
نصفان
لغتنامه دهخدا
نصفان . [ ن َ ] (ع ص ) اناء نصفان ؛ خنور نیم پر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کوز نصفان ؛ کوزه ٔ نیمه آب . (مهذب الاسماء).
-
حطمره
لغتنامه دهخدا
حطمره . [ ح َ م َ رَ ] (ع مص ) حطمره ٔ اناء؛ پر کردن خنور. انباشتن ظرف و آوند. || حطمره ٔ قوس ؛ بزه کردن کمان . (اقرب الموارد) (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
قربان
لغتنامه دهخدا
قربان . [ ق َ ] (ع ص ) هر آوند نزدیک پُری رسیده . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: اناء قربان . قَرْبی ̍، مؤنث آن . (آنندراج ). ج ، قِراب . || (اِمص ) کنایه از جماع است ، و در صراح به این معنی به کسر است . (آنندراج ).
-
مشیع
لغتنامه دهخدا
مشیع. [ م َ ](ع ص ) اناء مشیع؛ آوند پر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). || کینه ور آگنده از ناکسی . (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط) (از متن اللغة). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
مفعم
لغتنامه دهخدا
مفعم . [ م ُ ع َ ] (ع ص ) پرشده . (از اقرب الموارد). اناء مفعم ؛ آوندی پر. (مهذب الاسماء). || سیل مفعم ؛ سیل پرکننده و آن اسم مفعولی است در معنی اسم فاعل یعنی مُفعِم . (از اقرب الموارد).
-
مکلع
لغتنامه دهخدا
مکلع. [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) اناء مکلع؛ خنورریمناک کلخچ بسته . (منتهی الارب ). خنور کلخچ بسته و ریمناک و چرکین . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).