کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امیرنشین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امیرنشین
لغتنامه دهخدا
امیرنشین . [ اَ ن ِ ] (اِ مرکب ) مرکز حکومت امیر. شهری که امیر در آنجا حکومت میکند.
-
جستوجو در متن
-
منامه
لغتنامه دهخدا
منامه . [ م َ م َ ] (اِخ ) همان قصبه ٔ بحرین است . (فارسنامه ٔ ناصری ). پایتخت و امیرنشین بحرین در جزیره ٔ بحرین که 79100 سکنه دارد. (از لاروس ).
-
کاپورتالا
لغتنامه دهخدا
کاپورتالا. (اِخ ) سابقاً امیرنشین هند انگلیس جزو پنجاب . جمعیت 268000 تن . کرسی آن نیز «کاپورتالا» نام دارد که جمعیت آن 16000 تن اس-ت .
-
جفنة
لغتنامه دهخدا
جفنة. [ ج َ ن َ ] (اِخ ) ابن عمرو مزیقیأبن عامر ماءالسمأبن حارثة الغطریف . از قبیله ٔ ازد کهلان ، امیرغسانی و از قدماء جاهلیان است . گویند وی نخستین کسی است که فرمانروایی غسانیان را در نواحی جنوب شام بر عهده گرفت و امراء غساسنه (غسانیان ) بوی منسوب...
-
نشین
لغتنامه دهخدا
نشین . [ ن ِ ] (نف ) اسم فاعل مرخم است از نشستن . نشیننده . آن که می نشیند. || نشیننده و نشسته و همیشه بطور ترکیب استعمال می گردد. (ناظم الاطباء). به صورت پساوند به دنبال اسم آید، بدین شرح : 1 - به معنی نشیننده در کلمات : اجاره نشین . اعتکاف نشین . ا...