کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امیخته با ناز و تکبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آمیخته
لغتنامه دهخدا
آمیخته . [ ت َ / ت ِ ] (اِ) جامه ای که جولایان پوشند.
-
درهم آمیخته
لغتنامه دهخدا
درهم آمیخته . [ دَهََ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) مخلوط. ممزوج . لَجلَج : غاغة، غوغاء؛ مردم بسیار درهم آمیخته . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
خرامیده
لغتنامه دهخدا
خرامیده . [ خ َ دَ / دِ ] (ن مف ) بناز و تکبرراه رفته . با ناز ره سپرده . با تکبر راه طی کرده .
-
فیرنده
لغتنامه دهخدا
فیرنده . [ رَ دَ / دِ ] (نف ) با ناز خرامنده . || تکبر و افاده کننده . || مسخره کننده . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فیر و فیریدن شود.
-
متبختر
لغتنامه دهخدا
متبختر. [ م ُ ت َ ب َ ت ِ ] (ع ص ) خرامنده به ناز. (ناظم الاطباء). کسی که از روی ناز و تکبر و تفرعن می خرامد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تبختر شود.
-
دیضی
لغتنامه دهخدا
دیضی . [ دِ ی َض ْ ضا ] (ع اِ) مشیة دیضی ؛ نوعی از رفتار با تکبر و ناز. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
-
تزابی
لغتنامه دهخدا
تزابی . [ ت َ ] (ع مص ) تکبر کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || نوعی از رفتار آهسته با تکبر و ناز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): یقال هو یتزابی ؛ ای یمشی فی تمدد و بطء. (اقرب الموارد).
-
ازدهاء
لغتنامه دهخدا
ازدهاء. [ اِ دِ ] (ع مص ) کبر و ناز کردن . تکبر کردن . (منتهی الارب ). || سبک و سهل داشتن کسی را. (منتهی الارب ). سبک گرفتن . خوار گرفتن . || جنبانیدن باد درخت را.
-
کرازیدن
لغتنامه دهخدا
کرازیدن . [ک ُ / ک ِ دَ ] (مص ) خرامیدن به ناز و به گاف فارسی نیز آمده است . (آنندراج ). خرامیدن و بطور تکبر و غروررفتن و جنبیدن زن از این طرف به آن طرف با حالت غمزه و شوخ چشمی . (ناظم الاطباء). رجوع به گرازیدن شود.
-
متثنی
لغتنامه دهخدا
متثنی . [ م ُ ت َ ث َن ْ نی ] (ع ص ) دراز بی عرض . (منتهی الارب ) (آنندراج ).دراز بی پهنا. (ناظم الاطباء). || آن که دوتاه شده بازگردد و خرامد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) کسی که راه می رود با بدن خمیده . (ناظم الاطباء). || دوتا شده و دولا شده و مضاع...
-
تکبر
لغتنامه دهخدا
تکبر. [ ت َ ک َب ْ ب ُ ] (ع مص ) بزرگوار شدن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بزرگ منشی . (مجمل اللغة). بزرگ منشی نمودن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بزرگ منشی و عظمت و بزرگواری و بر تنی و بوج و پغار. (ناظم الاطباء)....
-
چینی ناز
لغتنامه دهخدا
چینی ناز. (ص مرکب ) دارای ناز و کرشمه ٔ چینی . با کرشمه و غنج و دلال چون چینیان : گفت رومی عروس چینی نازکای خداوند روم و چین و طراز.نظامی .
-
ناز کردن
لغتنامه دهخدا
ناز کردن . [ ک َ دَ ](مص مرکب ) غنج . تدلل . (تاج المصادر بیهقی ). دلال . (دهار). داله . ادلال . عشوه گری . رجوع به ناز شود. || تفاخر. استکبار. خودنمائی . تکبر : یارب این نودولتان را بر خر خودشان نشان کاین همه ناز از غلام ترک و استر می کنند. حافظ. ||...
-
گش خرام
لغتنامه دهخدا
گش خرام . [ گ َ خ ِ / خ َ / خ ُ ] (ص مرکب ) خرامنده با ناز و تکبر. خرامنده با شادی و خوشی : تازه رویی چو نوبهار بهشت گش خرامی چو باد بر سر کشت .نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 108).