کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امویان اندلس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امویان اندلس
لغتنامه دهخدا
امویان اندلس . [ اُ / اَ م َ ویا ن ِ اَ دُ ل ُ ] (اِخ ) خانواده ای هستند از امویان (بنی امیه ) که در اسپانیا حکومت و خلافت داشتند. اسپانیا در فاصله ٔ سالهای 91 و 93 هَ .ق ./ 710 - 712 م . بوسیله ٔ مسلمانان گشوده شد. از این تاریخ تا سال 138 هَ .ق . 75...
-
جستوجو در متن
-
امیة
لغتنامه دهخدا
امیة. [ اُ م َی ْ ی َ ] (اِخ ) ابن عبد شمس بن عبد مناف بن قصی . از اجداد عرب در جاهلیت و سرسلسله ٔ امویان ، خلفای اسلامی شام و اندلس بود. رجوع به امویان و امویان اندلس شود.
-
اندلسیون
لغتنامه دهخدا
اندلسیون . [ اَ دُ / دَ ل ُ سی یو ] (ص نسبی ) اندلسی ها:الخلفاء الاندلسیون ، خلیفه های اموی اندلس . (از نقودالعربیه ص 131). رجوع به اندلس و امویان اندلس شود.
-
مهدی
لغتنامه دهخدا
مهدی . [ م َ ] (اِخ ) لقب محمد ثانی ، یازدهمین خلیفه ٔ اموی اسپانیا. رجوع به امویان اندلس شود.
-
عبدالرحمان
لغتنامه دهخدا
عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن معاویةبن هشام بن عبدالملک بن مروان ملقب به صقر قریش و معروف به الداخل الاموی . وی مؤسس دولت امویان به اندلس است .در کودکی پدر خود را از دست داد و در دارالخلافه تربیت شد هنگامی که سلطنت امویان در شام منقرض گشت ...
-
حسن ادریسی
لغتنامه دهخدا
حسن ادریسی . [ ح َ س َ ن ِ اِ ](اِخ ) ابن قاسم کنون الادریسی آخرین فرمانروای ادریسی مراکش است که پس از برادرش احمد در 348 هَ . ق . به حکومت رسید. از امویان اندلسی متابعت میکرد، پس معز فاطمی لشکر فرستاد و او را در 349 هَ . ق . فرمانبردار دولت مصر کرد ...
-
مستعین با
لغتنامه دهخدا
مستعین با. [ م ُ ت َ ن ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) لقب سلیمان بن محمدبن هودبن عبداﷲبن موسی ، مولای ابوحذیفه ٔ جذامی ، مکنی به ابوایوب و مؤسس دولت آل هود در اندلس . وی به سال 410 هَ .ق . هنگامی که حکومت امویان در اندلس رو بضعف گذاشته بود بر شهر تط...
-
اندلس
لغتنامه دهخدا
اندلس . [ اَ دُ ل ُ / اَ دَ ل ُ ] (اِخ ) ناحیه ای است مشرق وی حدود رومست و جنوب وی خلیج دریای رومست و مغرب وی دریای اقیانوس مغربیست و شمال وی هم ناحیت رومست و این ناحیتیست آبادان و خرم و اندر وی کوهها و آبهاء روان و خواسته ٔ بسیار، و اندر وی معدن همه...
-
عبدا
لغتنامه دهخدا
عبدا. [ ع َدُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن عبداﷲبن العباس بن عبدالمطلب ، مکنی به ابوالعباس سفاح . نخستین خلیفه ٔ عباسی است . ابومسلم خراسانی به سال 132 هَ . ق . با وی به خلافت بیعت کرد و مردم را به اطاعت او خواند. وی مردی سخت عقوبت و بزرگ انتقام...
-
عبدالرحمان
لغتنامه دهخدا
عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن محمدبن عبدالرحمان بن الحکم بن هشام بن عبدالرحمان الداخل ، مکنی به ابوالمطرف . وی نخستین کسی از امویان اندلس است که لقب خلافت یافت . تولد او به قرطبه بود و 21 روز از عمر وی گذشته بود که پدرش را بک...
-
اشبیلیة
لغتنامه دهخدا
اشبیلیة. [ اِ ی َ ] (اِخ ) سویلا . سویل . شهری بزرگ در اسپانیا. یاقوت گوید امروز در اندلس بزرگتر از آن شهری نیست و حِمْص نیز نامیده میشود و پایتخت حکومت اندلس آنجاست و بنی عباد آنجا مقر داشتند و بعلت اقامت ایشان در شهر مذکور، قرطبة خراب شد و عمل آن م...
-
حکم
لغتنامه دهخدا
حکم . [ ح َ ک َ ] (اِخ ) ابن هشام . سوم پادشاه از ملوک اموی اندلس و نوه ٔ عبدالرحمن بن معاویةبن هشام بن عبدالملک بن مروان ، مؤسس سلسله ٔ نامبرده است . وی در تاریخ 180 هَ . ق . پس از مرگ پدر بتخت سلطنت نشست و در ابتدای امر با عموهای خود سلیمان و عبدا...
-
معتلی با
لغتنامه دهخدا
معتلی با. [ م ُ ت َ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) یحیی بن علی بن حمود علوی (مقتول به سال 427 هَ . ق .) از کسانی است که فرمانروایی اندلس بعد از امویان بدانها منتقل شد. پس از مرگ پدرش به سال 408 مردم با عم وی قاسم بن حمود بیعت کردند و یحیی در مالقه منتظ...
-
خلافت
لغتنامه دهخدا
خلافت . [ خ ِ ف َ ] (ع مص ) بجای کسی بعد وی بودن در کاری . (آنندراج ). ایستادن بجای کسی که پیش از وی بوده باشد. (ترجمان علامه جرجانی ). نیابت . (زمخشری ).جانشین شدن . (یادداشت بخط مؤلف ). خلافة. || پی کسی آمدن . || بجای کسی خلیفه کردن کسی را. (آنندر...