کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اموه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اموه
لغتنامه دهخدا
اموه . [ اَ م ِ وَ ] (اِخ ) بعضی گفته اند نام شهریست ، و علقمةبن عبید و مالک بن سبیع از آن شهرند، و نسبت بدان اَمَوی است . (یادداشت مؤلف ).
-
اموه
لغتنامه دهخدا
اموه . [ اَ وَه ْ ] (ع ن تف ) آب بسیارتر. (منتهی الارب ). آب دارتر و پرآب تر. (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
اموة
لغتنامه دهخدا
اموة. [ اَم ْ وَ ](ع اِ) اَمة. کنیزک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
اموة
لغتنامه دهخدا
اموة. [ اُ م ُوْ وَ ] (ع مص ) پرستار شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی چ تقی بینش ص 119). کنیزک گردیدن . (از منتهی الارب ).
-
اموة
لغتنامه دهخدا
اموة. [اَ م َ وَ ] (ع اِ) اَمة. اَمْوة. کنیزک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). رجوع به اَمة شود.
-
واژههای همآوا
-
عموه
لغتنامه دهخدا
عموه . [ ع ُ ] (مص ) سرگشته گردیدن و دودله شدن . (از منتهی الارب ). دودِل شدن در گمراهی و سرگردان شدن در منازعه ای یا در انتخاب راهی . (از اقرب الموارد). عَمَه . عُموهیّة. عَمَهان . عُموهة. رجوع به عموهة شود.
-
جستوجو در متن
-
اموت
لغتنامه دهخدا
اموت . [ اُ م ُوْ وَ ] (ع مص ) کنیزک گردیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گویند ماکنت امة و لقد اموت اموة؛یعنی کنیزک نبودی و کنیزک گردیدی . و همچنین : امیت اموة. (از ناظم الاطباء) .
-
امواه
لغتنامه دهخدا
امواه . [ اِم ْ ] (ع مص ) بآب رسیدن چاه کن . (منتهی الارب ). اماهة. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گویند اماه اماهةً و اموه امواهاً. (از ناظم الاطباء).
-
پرستار
لغتنامه دهخدا
پرستار. [ پ َ رَ ] (نف ، اِ) صفت فاعلی از پرستیدن . بنده . عبد. برده . چاکر. خادم . غلام . نوکر. خدمتکار. (برهان ). مطلق خدمتکار. (غیاث اللغات ). قین . وصیف : بدو گفت بیژن که ای بدنژادکه چون تو پرستار کس رامبادچرا کشتی آن دادگر شاه راخداوند پیروزی و ...