کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امواج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امواج
لغتنامه دهخدا
امواج . [ اَم ْ ] (ع اِ) ج ِ موج . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کوهه های آب . خیزابها. موجها: از میان تلاطم امواج محنت سر برآورد و گفت . (گلستان ). || در علوم گوناگون بکار میرود و بحرکات موجی و ارتعاشات و تموجات و اضطربات اشیاء گوناگون اطلاق میش...
-
جستوجو در متن
-
تلفن بی سیم
لغتنامه دهخدا
تلفن بی سیم . [ ت ِ ل ِ ف ُ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رادیو. و اساس آن مانند تلگراف بی سیم بر امواج الکترومانیتیک قرار دارد بدین ترتیب که دستگاه فرستنده مانند مهیج «هرتز» تولید امواج الکترومانیتیک می کند و در نقطه ٔ دیگر این امواج در اجسام هادی ج...
-
زخیر
لغتنامه دهخدا
زخیر. [ زَ ] (ع مص ) پر شدن و بلند شدن امواج دریا. مصدر زَخَرَ مانند زخور و زخر. (از متن اللغة).
-
ذولجب
لغتنامه دهخدا
ذولجب . [ ل َ ج ِ ] (ع ص مرکب ) بحری ذولجب ؛ دریائی که آواز امواج آن شنیده شود.
-
ملطم
لغتنامه دهخدا
ملطم . [ م َ طِ ] (ع اِ) ملطم البحر؛ جایی از دریا که امواج در آن می شکند. (از ذیل اقرب الموارد).
-
اجمر
لغتنامه دهخدا
اجمر. [ ] (اِ) جانوری است دریائی که بماهی ماند و از غلبه ٔ موجها در کنار افتدو در انتظار امواج بازماند و در جای خود هلاک شود.
-
اواذی
لغتنامه دهخدا
اواذی . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ آذی . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به معنی امواج دریا. (آنندراج ).
-
هفت موج
لغتنامه دهخدا
هفت موج . [ هََ م َ / مُو ] (ص مرکب ) هفت طبق . که دارای هفت مرتبه باشدیا مراتب آن چون امواج بر یکدیگر لغزد : گردون که محیط هفت موج است چندان که همی رود در اوج است .نظامی .
-
زیل
لغتنامه دهخدا
زیل . (ص ) تحریفی است از لفظ «زیر» که صفت صداهای نازک است . اصواتی که تعداد ارتعاش امواج آن زیاد باشد زیر نامیده میشود و ابدال «ر» به «ل »در زبان عامیانه بسیار رواج دارد مانند: دیفال = دیوار، سولاخ = سوراخ . (از فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ).
-
ملتج
لغتنامه دهخدا
ملتج . [ م ُ ت َج ج ] (ع ص ) بحر مواج . (آنندراج ). دریای مواج که امواج آن درهم و آمیخته شده باشند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به التجاج شود.
-
التجاج
لغتنامه دهخدا
التجاج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بهم درشدن آوازها. (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی )(مصادر زوزنی ). || درهم شدن امواج . (منتهی الارب ). || ستیزه کردن . (غیاث اللغات ).
-
بیرکنس
لغتنامه دهخدا
بیرکنس . [ ی ِ ن ِ ] (اِخ ) ویلهم . (1862-1951 م .) فیزیکدان نروژی . تحقیقاتش در هواشناسی و امواج برقی در تکامل تلگراف بیسیم مؤثر بود. (دایرة المعارف فارسی ).
-
تکافح
لغتنامه دهخدا
تکافح . [ ت َ ف ُ ] (ع مص ) تضارب : تکافحوا؛ تضاربوا تلقاء الوجوه . رجوع به تکاثح شود. || باهم سرون زدن . || تلاطم امواج : بحر متکافح الامواج ؛ ای متلاطمها. (از اقرب الموارد).
-
حاجی سبزواری
لغتنامه دهخدا
حاجی سبزواری . [ س َ ] (اِخ ) شاعری از مردم سبزوار و بیت ذیل از جمله ٔ اشعار اوست :فلک بگوشه نشینان ستم کند که محیطهمیشه سیلی امواج برکنار زند.