کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امنع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امنع
لغتنامه دهخدا
امنع. [ اَ ن َ ] (ع ص ) با عز و ارجمندی . (ناظم الاطباء). || (ن تف ) منیعتر. بلندتر. استوارتر. (فرهنگ فارسی معین ).- امثال : امنع من ام قرفة . امنع من انف الاسد . امنع من صبی . امنع من عتر . امنع من عقاب الجو . امنع من لهاة اللیث .(از مجمعالامثا...
-
واژههای همآوا
-
امنا
لغتنامه دهخدا
امنا. [ اُ م َ ] (از ع ، اِ) ج ِ امین . (از اقرب الموارد).مردمان امین و امانت دار. (ناظم الاطباء). زنهارداران . امینان . (فرهنگ فارسی معین ). امانت داران . (غیاث اللغات ) (از آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ) : الحق امنای مال ایتام همچون تو حلال زاده بای...
-
جستوجو در متن
-
سماع
لغتنامه دهخدا
سماع . [ س َ ] (ع اِ فعل ) اسم فعل یعنی بشنو، مانند: دراک و مناع ؛ ای ادرک و امنع. (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
لبدة
لغتنامه دهخدا
لبدة. [ ل ِ دَ ] (ع اِ) هر پشم که در یکدیگر درآمده و بهم چفسیده . || نمد. و هو اخص من اللبد. || جامه پاره ای که بر سینه ٔ پیراهن دوزند یا رشته ٔ فتیله مانندی که در گریبان پیراهن درآرند. || موی انبوه شانه گاه شیر و منه المثل : هو امنع من لِبْدَة الاسد...
-
اعز
لغتنامه دهخدا
اعز. [ اَ ع َزز ] (ع ص ) گرامی . ارجمند. (منتهی الارب ). عزیز و گرامی و ارجمند. کمیاب . (آنندراج ). گرامی . ارجمند. کمیاب . (ناظم الاطباء). عزیز و مکرّم . یقال : «رجل اعز و امراءة عزی ؛ ای عزیز و عزیزة». (از اقرب الموارد). رجوع به عزیز شود. || طویل ....
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ظالم بن غیظبن مرةبن عوف بن سعدبن ذبیان . مکنی به ابولیلی . از فتاکان و دلیران مشهور عرب است در جاهلیت ، و در بزرگی و مناعت بدو مثل زنند: «امنع من حارث بن ظالم »، او یکی از ده تن است که در زمان نعمان بن منذر نزد کسری انوشیروان...