کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امنح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
آمنه
لغتنامه دهخدا
آمنه . [ م ِ ن َ ] (اِخ ) نامی است زنان عرب را و ازجمله آمنه ٔ بنت عبدالمطلب و آمنه ٔ بنت وهب بن عبدمناف زوجه ٔ عبداﷲبن عبدالمطلب مادر رسول صلوات اﷲعلیهما متوفّات 48 پیش از هجرت . و آمنه ٔ بنت ابی سفیان ، زوجه ٔ پیغامبر صلوات اﷲ علیه . و نام هفت صحاب...
-
آمنه
لغتنامه دهخدا
آمنه . [م َ ن َ / ن ِ ] (اِ) اَمَنه . پشته ٔ هیزم : از آنکه گفتم کوه خشک مرا ملک است بخشک چوبی مالک کشید بر دارم هزار آمَنه هیزم همه ز کوه خشک نهاده اند در انبار و من در انبارم .سوزنی .
-
امنه
لغتنامه دهخدا
امنه .[ اَ م َ ن َ / ن ِ / اَ ن َ / ن ِ ] (اِ) توده ٔ هیزم شکافته . (لغت فرس اسدی چ دبیرسیاقی ص 158) (صحاح الفرس ). پشته ٔ هیزم . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پشتواره ٔ هیزم . (مؤید الفضلاء). آمنه : هیزم خواهم همی دو امنه ز جودت جو [ چو ]...