کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
املاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
املاء
لغتنامه دهخدا
املاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِمَلاَ ٔ. و از آنست : احسنوا املأکم ؛ ای اخلاقکم . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). و رجوع به ملأ شود.
-
املاء
لغتنامه دهخدا
املاء. [ اِ ] (ع مص ) پر کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || زکام زده گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زکام رسانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || سخت کشیدن کمان را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کمان پرُ درکشیدن ...
-
واژههای همآوا
-
عملاء
لغتنامه دهخدا
عملاء. [ ع ُ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَمیل . (از المنجد). رجوع به عمیل شود.
-
املاع
لغتنامه دهخدا
املاع . [ اِ ] (ع مص ) تیز رفتن ناقه یا برفتار عنق دویدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
املی
لغتنامه دهخدا
املی . [ اِ ] (از ع ، اِ) (ممال املاء) املاء : مذکران طیورند بر منابر باغ ز نیم شب مترصد نشسته املی را. انوری (از فرهنگ فارسی معین ).رجوع به املاء و املی کردن شود.
-
املا
لغتنامه دهخدا
املا. [ اِ ] (از ع ، مص ، اِ) رجوع به املاء شود.
-
مستملی
لغتنامه دهخدا
مستملی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) مستمل . نعت فاعلی از استملاء. املاء پرسنده . و املاء خواهنده . (ازمنتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استملاء شود.
-
مرغوز
لغتنامه دهخدا
مرغوز. [ م ُ ] (اِ) صورتی است از «مرغز» در املاء. رجوع به مرغز شود.
-
خاف
لغتنامه دهخدا
خاف . (اِخ ) صورتی از املاء خواف است و آن ناحیتی است در خراسان ، در تاریخ گزیده (صفحه ٔ 616) و نسخه بدل نزهةالقلوب (ج 3 ص 154) این املاء برای خواف بکار رفته است . رجوع به خواف شود.
-
استملاء
لغتنامه دهخدا
استملاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) از یاد چیزی نویسانیدن خواستن . املاء کردن خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). املاءخواستن . (زوزنی ) (منتهی الارب ). طلب املاء کردن . نبشتن خواستن . || املاء پرسیدن . (منتهی الارب ).- استملاء حدیث ؛ املاء حدیث طلبیدن از کسی .|...
-
دکتور
لغتنامه دهخدا
دکتور. [ دُ ] (معرب ، اِ) تلفظ و املاء «دکتر» در زبان عربی . رجوع به دکتر شود.
-
دیکته کردن
لغتنامه دهخدا
دیکته کردن . [ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تقریر کردن . فرو خواندن . املاء کردن . || دیکته نوشتن . (یادداشت دهخدا).
-
دیکته
لغتنامه دهخدا
دیکته . [ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) مطلبی که کسی املا کند و دیگری بنویسد. املاء تقریر؛دیکته ها، أمالی . تقاریر. (یادداشت مرحوم دهخدا).