کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امعان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امعان
لغتنامه دهخدا
امعان . [ اِ ](ع مص ) دور اندیشیدن در کاری . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). دور اندیشیدن . (آنندراج ). گویند: امعن فی الامر؛ دور اندیشید در کار. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). تیز کردن نظر و دور رفتن در کاری یعنی در کاری غو...
-
جستوجو در متن
-
بررسی کردن
لغتنامه دهخدا
بررسی کردن . [ ب َرْ، رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تحقیق کردن .جستجو و پرسش کردن . || امعان نظر کردن .
-
کنجکاوی
لغتنامه دهخدا
کنجکاوی . [ ک ُ ] (حامص مرکب ) تفحص و تلاش و دقت و غور و امعان . (غیاث ) (آنندراج ). تفحص دقیق . غوررسی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
کاغذ بتی
لغتنامه دهخدا
کاغذ بتی . [ غ َ ب ُ ] (اِ مرکب ) کاغذی است خاص فرنگ که چون آن را به امعان نظر بینند شکل بتی از آن مرئی شود و این از اهل زبان بتحقیق پیوسته . (آنندراج ).
-
کنجکاوی کردن
لغتنامه دهخدا
کنجکاوی کردن . [ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تفحص و دقت کردن . جستجو کردن . غور و امعان کردن : مدت سی سال کنجکاوی کردم قول ارسطو و فکرهای فلاطون .میرزا ابوالحسن جلوه .
-
نکتة
لغتنامه دهخدا
نکتة. [ ن ُ ت َ ] (ع اِ) نقطه ٔ سیاه بر سفیدی وگفته اند نقطه ٔ سپید بر چیز سیاه . || نشانی که براثر نَکْت [ زدن سر انگشت یا سر چوب بر زمین ] در آن پدید آید. || زنگ که بر آئینه و شمشیر پیدا شود. || مسأله ٔ دقیقی که با دقت نظر و امعان فکر دریافته شود....
-
دور اندیشیدن
لغتنامه دهخدا
دور اندیشیدن . [ اَ شی دَ ] (مص مرکب ) اندیشه ٔ آینده ٔ دور را کردن . تدبیر آینده نمودن . دوراندیشی . مآل اندیشی . تعمق ؛ دوراندیشیدن در کار و دور اندیشیدن در سخن . امعان ؛ دور اندیشیدن در کار. (منتهی الارب ). رجوع به دوراندیش و دوراندیشه و دوراندیشی...
-
روانیدن
لغتنامه دهخدا
روانیدن . [ رَ دَ ] (مص ) جاری کردن . جریان دادن . (از اشتینگاس ): اِمْعان ؛ رفتن آب و روانیدن آن . (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به رواندن شود. || رایج کردن . سبب رایج شدن . || فرستادن . ارسال کردن . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). || مناسب و لایق شدن...
-
شعل
لغتنامه دهخدا
شعل . [ ش َ ] (ع مص ) نگریستن پایان کار را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). امعان در کار. (از اقرب الموارد). || برافروختن آتش را (متعدی ). (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). افروختن . برافروختن . روشن کردن . برفروخت...
-
مدعث
لغتنامه دهخدا
مدعث . [ م ُ ع ِ ] (ع ص ) باقی گذارنده . (آنندراج ). ابقاکننده . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || سارق مریب . (متن اللغة) (اقرب الموارد). دزد. (ناظم الاطباء). || دوررونده در شر . (از ناظم الاطباء). امعان کننده در شر. (از اقرب الموارد) (از متن الل...
-
بررسی
لغتنامه دهخدا
بررسی . [ ب َرْ، رَ / رِ ] (حامص مرکب ) بازرسی . تفتیش . تنقیب . (یادداشت مؤلف ). فحص . (یادداشت مؤلف ). پرسش . پرس و جو.- بررسی شدن ؛ تفتیش شدن . بازرسی شدن .|| امعان نظر در نوشته ای . غوررسی و اظهار نظر در محتوای کتابی یا مقاله ای . مطالعه . اقتر...
-
شخیدن
لغتنامه دهخدا
شخیدن . [ ش َ دَ ] (مص ) ظاهراً مصحف شخلیدن و مقلوب لخشیدن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). و نیزمصحف شخشیدن باشد. لغزیدن و فروافتادن از جایی . (برهان ). شخشیدن . بیهقی در تاج المصادر در ترجمه ٔ ذریر گوید: بشخیدن چشم در سر. || وانگریستن و امعان نظر کردن . ...
-
اغباب
لغتنامه دهخدا
اغباب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ غُب ، بمعنی زمین پست و ایستادن گاه آب . (آنندراج ). ج ِ غُب ، بمعنی رونده ٔ از دریا چندان که در دشت دور درآید و زمین پست و ایستادن گاه آب .(منتهی الارب ). ج ِ غب ، یعنی آنکه بدریا زند چندانکه در خشکی امعان کند و زمین پست . (...
-
اشطاط
لغتنامه دهخدا
اشطاط. [ اِ ] (ع مص ) دور رفتن ستور در چرا. (منتهی الارب ). اشطاط در سوم ؛ دور شدن . (اقرب الموارد). || دور شدن در طلب و بتک رفتن . (منتهی الارب ). اشطاط در طلب ؛ امعان کردن در آن و در اللسان آمده است که گویند: اشط القوم فی طلبنا اِشطاطاً؛ هرگاه ایشا...