کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امعاض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امعاض
لغتنامه دهخدا
امعاض . [ اِ ] (ع مص ) خشمناک کردن و دشوار نمودن کار بر کسی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). خشمناک کردن و بدرد آوردن . (از اقرب الموارد). || سوختن . (بمعنی متعدی آن ). (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سوزانیدن . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
اماعز
لغتنامه دهخدا
اماعز. [ اَ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ اُمعوز. بزها. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || گله های آهو که از سی تا چهل باشد یا گله ٔ بز کوهی . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). رجوع به امعوز و اماعیز شود.
-
امعاز
لغتنامه دهخدا
امعاز. [ اِ ] (ع مص ) بسیاربز شدن مرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خداوند بز بسیار شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (ازاقرب الموارد). خداوند بزها شدن . (آنندراج ). || گویند: ما امعز من رجل ؛ چه سخت تر است او. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و نیز ک...
-
جستوجو در متن
-
دشوار کردن
لغتنامه دهخدا
دشوار کردن . [ دُش ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سخت کردن . مشکل کردن . مقابل خوار و آسان کردن . اًمعاض . تعزیز. تعسیر. تلعص . (از منتهی الارب ) : به یک اشاره و یک لفظ او شود آسان هر آنچه دهر بر آزادگان کند دشوار. میرمعزی (از آنندراج ).أشصب اﷲ عیشه ؛ دشوار ...