کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امشب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امشب
لغتنامه دهخدا
امشب . [ اِ ش َ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) این شب . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شبی که در آن هستیم . (ناظم الاطباء) : بفروز و بسوز پیش خویش امشب چندانکه توان ز عود و از چندن . عسجدی .نماز شام نزدیکست و امشب مه و خورشید رابینم مقابل . منوچهری...
-
جستوجو در متن
-
امشبه
لغتنامه دهخدا
امشبه . [ اِ ش َ ب َ / ب ِ ] (ص نسبی ) منسوب به امشب .
-
رافع
لغتنامه دهخدا
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) هندی ، سید محمد کاظم فرزندابوالقاسم و برادر سید احمد حسین . وی از شعرای هندوستان و در خدمت شاه فرخ سیر بود. قطعه ٔ زیر ازوست :بهار تازه ای دیدم رخش را نیمرنگ امشب که میزد آتش صدرنگ در شهر فرنگ امشب کنون ماند دل صدچاک چاکم تا دم م...
-
جام گردیدن
لغتنامه دهخدا
جام گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) جام می به دور درآمدن . دست به دست گردیدن جام : فلک امشب به کام رند دردآشام میگرددعسس گو خواب راحت کن که امشب جام میگردد.فغفور لاهیجی (از ارمغان آصفی ).
-
لطفی
لغتنامه دهخدا
لطفی . [ ل ُ ] (اِخ ) از شعرا و ظرفای نیک مشهد و به داشتن معانی لطیف و ظریف مشهور باشد. این بیت او راست :شد چو مهمان من آن شمع شب افروز امشب کاش تا صبح قیامت نشود روز امشب .(مجالس النفائس ص 71) (قاموس الاعلام ترکی ).
-
فهمی
لغتنامه دهخدا
فهمی . [ ف َ ] (اِخ ) تخلص سلطان محمد خدابنده است که پسر شاه طهماسب صفوی و پادشاهی صاحب جود و کرم بود و در فن نقاشی و موسیقی مهارت داشت . این ابیات از اوست :چو نقش ابروی او در شراب ناب نمایدهلال عید بود کز فلک در آب نمایدفغان که نیست چنان محرمی که نا...
-
کهن سلسله
لغتنامه دهخدا
کهن سلسله . [ ک ُ هََ /هَُ س ِ س ِ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) زندانی کهنه . (آنندراج ). آنکه مدتی دراز به زنجیر بسته باشد : بهر ضبط من مجنون که کهن سلسله ام فتنه از گیسوی او سلسله خواه است امشب .محتشم کاشانی (از آنندراج ).
-
نقب چی
لغتنامه دهخدا
نقب چی . [ ن َ ] (ص مرکب )نقب زن . نقاب . (فرهنگ فارسی معین ) : امشب نقب چیان آهنین چنگ از چند محل رخنه در حصار انداخته سوراخ کنند. (عالم آرای عباسی ، از فرهنگ فارسی معین ).
-
صالحی
لغتنامه دهخدا
صالحی . [ ل ِ ] (اِخ ) در تذکره ها بی نام و نسب است و این مطلع بوی منتسب :اگر میرم ز غم امشب نگویم حال زار خودتو را ازصبر می خواهم که سازم شرمسار خود.(صبح گلشن ص 244).
-
ولی داشتن
لغتنامه دهخدا
ولی داشتن . [ وَ ت َ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، داشتن متکفل هزینه ٔ عیش و عشرت خود و رفقا. توضیح اینکه وقتی یکی از لات هاچنین کسی را پیدا کند هنگام دعوت کردن و «بفرما زدن » به رفقایش میگوید بفرمائید برویم امشب ولی داریم . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال...
-
های و هو
لغتنامه دهخدا
های وهو. [ ی ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ صوت مرکب ) شور و غوغای اهل طرب . هایاهوی . های هوی . هیاهو : های و هویی میرسد امشب به گوش هوش بازهمنشین از گریه ٔ پرهایها معذور دار.میرزا مؤمن استرابادی .
-
های ها
لغتنامه دهخدا
های ها. (اِ صوت ) های های . هایاهای . شور و غوغای ماتم زدگان . صدای گریه ٔ مصیبت زدگان و واقعه دیدگان : های و هوئی میرسد امشب به گوش هوش بازهمنشین از گریه ٔ پرهای ها معذور دار.میرزامؤمن استرابادی (از آنندراج ).
-
ترانه ساختن
لغتنامه دهخدا
ترانه ساختن . [ت َ ن َ / ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) آهنگ ساختن : خونم زدیده مطرب امشب روانه ساخت یا رب چه درد داشت کسی کآن ترانه ساخت ؟باقر کاشی (از ارمغان آصفی ).
-
دختر صوفی
لغتنامه دهخدا
دختر صوفی . [ دُ ت َ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ترند. صعوه : باز امشب گوییا با دختر صوفی نشست بر زبان عندلیبان گفتگوی غنچه است . میرزا داراب جویا (آنندراج ).رجوع به صعوه شود.