کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امشاج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امشاج
لغتنامه دهخدا
امشاج . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ مَشج و مِشج و مَشَج و مَشیج .(از اقرب الموارد). نطفة امشاج ؛ آب مرد آمیخته با آب زن و خون آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آب مرد و آب زن که بهم آمیخته باشند. (آنندراج ). آب مرد بخون زن آمیخته . (ترجمان علامه ترتیب عادل )...
-
جستوجو در متن
-
مشیج
لغتنامه دهخدا
مشیج . [ م َ ] (ع ص ) (از «م ش ج ») آمیخته . ج ، اَمشاج . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || آب مرد که با آب زن آمیخته گردد. (از ذیل اقرب الموارد) (از دهار). و رجوع به امشاج شود.
-
مشج
لغتنامه دهخدا
مشج . [ م َ ش َ ] (ع ص ) آمیخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) . درآمیخته . ج ، امشاج . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مشیج شود.
-
اطوار
لغتنامه دهخدا
اطوار. [اَطْ ] (ع اِ) ج ِ طور. (ناظم الاطباء) (ترجمان ترتیب عادل ص 67). ج ِ طور، یک بار. قال اﷲ تعالی «خلقکم اطواراً» قال الاخفش : ای طوراً نطفة و طوراً علقة و طوراً مضغة. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). ج ِ طور، بمعنی تارة، یقال : ات...
-
انسان
لغتنامه دهخدا
انسان . [ اِ ] (ع اِ) مردم ، واحد و جمع و مذکر و مؤنث در وی یکسان است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) . مردم . (ترجمان القرآن جرجانی ) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (مؤید الفضلاء) (السامی ). آدمی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). حیوانات ناطق . (ازتعریف...