کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امدح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
آمده
لغتنامه دهخدا
آمده . [ م َ دَ / دِ ] (اِ) در اصطلاح بنایان ، قسمی گچ روان کرده ٔ گشاده و تُنُک یعنی بسیارآب و کم مایه ، برای سفید کردن ظاهر بناءچون دیوار و سقف . و بنّایان قُم آن را لایه گویند.
-
آمده
لغتنامه دهخدا
آمده . [ م َ دَ / دِ ] (ن مف / نف ، اِ) رسیده . وارد. واقع. حادث . کائن : زآمده شادمان نباید بودوز گذشته نکرد باید یاد. رودکی .خوارزمشاه اسب بخواست و بجهد برنشست اسب تندی کرد از قضای آمده بیفتادهم بر جانب افکار و دستش بشکست . (تاریخ بیهقی ). || بدیهه...
-
عمده
لغتنامه دهخدا
عمده . [ ع ُ دَ / دِ ] (از ع ، ص ، اِ) بزرگ و کلان . (ناظم الاطباء). مقدار کلی و بسیار از هر چیز. کلی .- عمده خر ؛ آنکه کالا یکجا و بصورت کلی خرد.- عمده خری ؛ خریدن کالا بصورت کلی و بسیار.- عمده فروش ؛ آنکه کالا بمقدار کلی فروشد. مقابل خرده فروش .-...
-
امده
لغتنامه دهخدا
امده . [ اُ دَ ] (ع اِ) بقیه ٔ چیزی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بقیه از هر چیزی . (از المرجع). || افزونی و زیادتی . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
ابیوردی
لغتنامه دهخدا
ابیوردی . [ اَ وَ ] (اِخ ) محمدبن احمد الأبیوردی الکوفنی و کوفن یکی از قراء ابیورد است و یاقوت گوید: ابوالمظفر محمدبن ابی العباس احمدبن محمد ابی العباس احمدبن اسحاق بن ابی العباس محمد الامام بن اسحاق بن الحسن ابی الفتیان بن ابی مرفوعه منصوربن معاویة...