کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امثن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امثن
لغتنامه دهخدا
امثن . [ اَ ث َ ] (ع ص ) مرد چکمیزک زده که بولش قطره قطره چکد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). کسی که نمیتواند بولش را در مثانه نگه دارد. (از اقرب الموارد) (از تاج المصادر بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
مثن
لغتنامه دهخدا
مثن . [ م َ ث ِ ] (ع ص ) مرد دردگین آبدان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد دردگین مثانه . (ناظم الاطباء). || کسی که بول خود را در مثانه نگهداری کردن نتواند. اَمثَن . (از اقرب الموارد).
-
مثناء
لغتنامه دهخدا
مثناء. [ م َ ] (ع ص ) زن چکمیزک زده که بولش قطره قطره چکد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مؤنث اَمثَن . زنی که کمیز وی قطره قطره چکد و چکمیزک زده بود. (ناظم الاطباء). زنی که بول خود را در مثانه نگهداری کردن نتواند. (از اقرب الموارد).
-
چکمیزک زده
لغتنامه دهخدا
چکمیزک زده . [ چ َ زَ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مبتلا به چکمیزک . (ناظم الاطباء). آنکه بولش قطره قطره چکد. اَمثَن . (منتهی الارب ). کسی که بیماری تقطیرالبول دارد. بیمار مبتلابه سلس البول . و رجوع به چکمیزک و چکمیزک شدن شود.