کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امثال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امثال
لغتنامه دهخدا
امثال . [ اَ ] (اِخ ) زمینهای چندی شبیه بهم و کوهستانی در نزدیکی بصره . (ازمراصد الاطلاع ) (از منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
-
امثال
لغتنامه دهخدا
امثال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ مِثل . مثلها و مانندها. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). همانندان . (فرهنگ فارسی معین ) : تا ثناگوی تو گشتم ز ثنای تو بفخرهر زمان سر بفرازم بمیان امثال . فرخی .زیبد که ...
-
امثال
لغتنامه دهخدا
امثال . [ اِ ] (ع مص ) قصاص کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (معجم البلدان ). || مثله کردن . (تاج المصادر بیهقی ). گوش وبینی کشته را بریدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
امسال
لغتنامه دهخدا
امسال . [ اِ ] (اِمرکب ، ق مرکب ) این سال یعنی سالی که در آن هستیم . (ناظم الاطباء). سال حاضر. هذه السنه . سنه ٔ جاری . سال جاری . العام : تا پدیدآمدت امسال خط غالیه بوی غالیه تیره شد و زاهری و عنبر خوار. عماره .تقویم بفرتان [ شاید بفرغانه ] چنان خوا...
-
امصال
لغتنامه دهخدا
امصال . [اِ ] (ع مص ) مال تباه کردن . (تاج المصادر بیهقی ). تباه کردن و بنابایست خرج کردن مال را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تباه کردن مال و خرج کردن آن در چیزی که سود ندارد. (از اقرب الموارد). || بچه افکندن زن که هنوز مضغه باشد. (منته...
-
جستوجو در متن
-
یوحی
لغتنامه دهخدا
یوحی . [ حا ] (اِخ ) یوحا. نام خاخامی پرخواره . (یادداشت مؤلف ). - امثال : مثل یوحی . (امثال و حکم دهخدا). و رجوع به یوحاشود.
-
پخچی
لغتنامه دهخدا
پخچی . [ پ َ ] (حامص ) پهن شدگی بینی و امثال آن .
-
گاب
لغتنامه دهخدا
گاب . (اِ) در لهجه ٔ عوام بمعنی گاو است .- امثال :آبم است و گابم است نوبت آسیابم است ؛ یک سر است و هزار سودا. رجوع به امثال و حکم دهخدا شود.
-
حق الناس
لغتنامه دهخدا
حق الناس . [ ح َق ْ قُن ْ نا ] (ع اِ مرکب ) آنچه آدمی سزاوار آن است از دین یا ارث یا نفقه یا شفعه یا حبوه و امثال آن .- امثال :حق الناس مقدم بر حق اﷲ است .
-
دشوار افتادن
لغتنامه دهخدا
دشوار افتادن . [ دُش ْ اُ دَ] (مص مرکب ) دشوار آمدن . رجوع به دشوار آمدن شود.- امثال :هر که آسان گیرد دشوار افتد . (امثال و حکم ).
-
کاظم آقا
لغتنامه دهخدا
کاظم آقا. [ ظِ ] (اِخ ) از نامهای مردان است .- امثال :کاظم آقا را کوظِم آقا خواندن (خُنْدَن )؛ چیزها را خلط کردن . (امثال و حکم دهخدا).
-
میرغضبی
لغتنامه دهخدا
میرغضبی . [ غ َ ض َ ] (حامص مرکب ) صفت و شغل میرغضب . جلادی .- امثال :میرغضبی آهسته ببر ندارد . (امثال و حکم دهخدا). و رجوع به میرغضب شود.
-
خر کردن
لغتنامه دهخدا
خر کردن . [ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خر کردن کسی ؛ با تملق او را فریفتن . (یادداشت بخط مؤلف ).- امثال :خرش کن بارش کن . (از امثال و حکم دهخدا).