کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امتثال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امتثال
لغتنامه دهخدا
امتثال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بجای آوردن فرمان . (مصادر زوزنی ). فرمانبرداری . (غیاث اللغات ). فرمانبرداری کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). فرمان بردن : بندگان را از امتثال چاره نیست . (تاریخ بیهقی ). بندگان را از امتثال فرمان چاره ن...
-
واژههای مشابه
-
امتثال امر
لغتنامه دهخدا
امتثال امر. [ اِ ت ِ ل ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بجاآوردن فرمان . رجوع به امتثال شود.
-
امتثال کردن
لغتنامه دهخدا
امتثال کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فرمانبرداری . اطاعت کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به امتثال شود.
-
واژههای همآوا
-
امتسال
لغتنامه دهخدا
امتسال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شمشیر از نیام برکشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شمشیر از غلاف بیرون آوردن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از المنجد). امتساخ . امتساح .
-
جستوجو در متن
-
ممتثل
لغتنامه دهخدا
ممتثل . [ م ُ ت َ ث َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از امتثال . پیروی شده و اطاعت شده : معلوم شد و فرمان اعلاه اﷲ ممتثل گشت . (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ اروپا ص 168). رجوع به امتثال شود.
-
امتثالاً للامر
لغتنامه دهخدا
امتثالاً للامر.[ اِ ت ِ لَن ْ ل ِل ْ اَ ] (مفعول له عربی ) از روی طاعت و فرمانبری امری که شده است . رجوع به امتثال شود.
-
غاشیه زیر بغل کشیدن
لغتنامه دهخدا
غاشیه زیر بغل کشیدن . [ ی َ/ ی ِ رِ ب َ غ َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از اطاعت و امتثال نمودن . (آنندراج ). اطاعت و امتثال نمودن و مطیع کردن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 43) : حاش ﷲ اگر زنده شود حاتم طی پیش اسب تو کشد غاشیه در زیر بغل .معزی .
-
ستوه آوردن
لغتنامه دهخدا
ستوه آوردن . [ س ُ وَدَ ] (مص مرکب ) عاجز کردن . زبون ساختن : سواران جنگی بر او بر گمارستوه آورش هر سوی از کارزار. اسدی .مثال او را امتثال نمود و بر این موجب پیش گرفتند تا آن کافران را به ستوه آوردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
-
امتثالاً
لغتنامه دهخدا
امتثالاً. [ اِ ت ِ لَن ْ ] (ع ق ) از روی اطاعت به طریق امتثال . (فرهنگ فارسی معین ). بطور فرمانبری . چون شخص بزرگی بکوچکتر از خود فرمانی دهد در جواب میگوید: امتثالاً این کار را میکنم . (ناظم الاطباء).
-
اطاعت
لغتنامه دهخدا
اطاعت . [اِ ع َ ] (ع مص ) مأخوذ از تازی ، فرمانبرداری . (ناظم الاطباء). فرمانبرداری کردن . (ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 14). فرمان بردن . (آنندراج ). طاعت . فرمان کردن . فرمانبری . طوع . امتثال . انقیاد. || فروتنی و تواضع و تسلیم شدگی . || تفویض کردگ...
-
مرتسم
لغتنامه دهخدا
مرتسم . [ م ُ ت َ س ِ ] (ع ص ) فرمان برنده . (آنندراج ). مطیع و فرمانبردار هر قاعده و قانونی . (ناظم الاطباء). امتثال کننده . اطاعت کننده . نعت فاعلی است از ارتسام به معنی امتثال . || گوینده ٔ کلمه ٔ تکبیر و اﷲ اکبر. (ناظم الاطباء). تکبیر گوینده و تع...
-
غاشیه بر دوش کشیدن
لغتنامه دهخدا
غاشیه بر دوش کشیدن . [ ی َ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) اطاعت و امتثال نمودن . (مجموعه ٔ مترادفات ) (آنندراج ) : هر کجا غاشیه ٔ منهی امر تو برندباز بردوش کشد غاشیه ٔ کبک و حمام . انوری .|| مطیع کردن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 43).