کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اماکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اماکن
لغتنامه دهخدا
اماکن . [ اَ ک ِ ] (ع اِ) ج ِ امکنة و مکان . و مکان مَفعَل از کَون است . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). جایها. (از منتهی الارب ). سرزمینها. (فرهنگ فارسی معین ). منزلها. (ناظم الاطباء). موضعها. (از المنجد) : از اماکن و مساکن متفرق و شهرهای مختلف هم...
-
جستوجو در متن
-
شرافی
لغتنامه دهخدا
شرافی . [ ش ُ فی ی ] (ص نسبی ) جامه های سپید یا جامه ای که از اماکن فارس نزدیک به اماکن عرب خریداری شود. (از اقرب الموارد). جامه ٔ سپید نفیسی که از ایران به عربستان برند. (از ناظم الاطباء).
-
مقدسه
لغتنامه دهخدا
مقدسه . [ م ُ ق َدْ دَ س َ ] (ع ص ) مقدس . (ناظم الاطباء). مقدسة. پاک . پاکیزه . منزه : سلام و خدمت من خادم فرماید رسانیدن به سجاده ٔ مقدسه ٔ مجلس اسمی اقضی القضاة... (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 49). و رجوع به مقدس شود.- اماکن مقدسه . رجوع به اماکن ...
-
چراغی
لغتنامه دهخدا
چراغی . [ چ َ / چ ِ ] (ص نسبی ، اِ) خادم امرد صوفیان در خانقاه . مثال :چراغی مرشد آمد؛ یعنی شاگرد و خادم مرشد آمد. رجوع به چراغ شود. || زمینی که وقف شده باشد ازبرای مسجد و اماکن متبرکه . || نذری که جهت روشنائی و اماکن متبرکه به خدام دهند. || صدقه ای ...
-
وادی آش
لغتنامه دهخدا
وادی آش . (اِخ ) نهری است به اندلس در ایالت غرناطه که از شهر وادی آش عبور میکند. (از الحلل السندسیه ج 1). و رجوع به فهرست اماکن همان جلد و اسپانیا شود.
-
ظلیلة
لغتنامه دهخدا
ظلیلة. [ ظَ ل َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث ظلیل : و نیبت برشاووشان فی اماکن ظلیلة. (ابن البیطار). || استادنگاه آب در پائین مسیل رودبار. || مرغزار بسیاردرخت . ج ، ظَلائل .
-
زمندو
لغتنامه دهخدا
زمندو. [ ] (اِخ ) حمداﷲ مستوفی در ذیل کیفیت اماکن ملک روم آرد:... زمندو شهری وسط است حقوق دیوانیش چهارده هزار و ششصد دینار است . (نزهة القلوب ج 3 ص 99).
-
عامر
لغتنامه دهخدا
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) عشیره ای است معروف به بوعامر،در اماکن متعدد در عراق که در نجف و رزازة و یوسفیه پراکنده اند و شغل آنان تربیت گاومیش است عده ٔ نفوس آنها بالغ بر شش هزار است . (از معجم قبائل العرب ).
-
غنجره
لغتنامه دهخدا
غنجره . [ ] (اِخ ) نام یکی از پنج در سیستان بود، و در تاریخ سیستان گاهی به عین مهمله آمده است واصطخری به غین آورده است . رجوع به مسالک الممالک اصطخری چ لیدن ص 240 و فهرست اماکن تاریخ سیستان شود.
-
تبرکی
لغتنامه دهخدا
تبرکی . [ ت َ ب َرْ رُ ] (اِ) سلام و تعظیم . (ناظم الاطباء). || (ص نسبی ) درتداول عامه ، تبرک یافته . مبارک شده . در مورد اشیائی که از اماکن مقدسه آرند: خرمای تبرکی . تسبیح تبرکی .
-
تهویه
لغتنامه دهخدا
تهویه . [ ت َ ی َ / ی ِ ] (ع مص ) تهویة. هوا دادن .عوض کردن هوای اطاق و محوطه . (فرهنگ فارسی معین ).- دستگاه تهویه ؛ دستگاهی که برای ایجاد هوای مطبوع در سالنها و اماکن عمومی نصب کنند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
نذورات
لغتنامه دهخدا
نذورات . [ ن ُ ] (از ع ، اِ) در تداول ، آنچه از نقد وجنس که برای اماکن مشرفه فرستند. || طعام فاتحه ٔ روح بزرگان . || آنچه در راه خدا انفاق کنند و انفاق آن را بر خود واجب گردانند. (ناظم الاطباء). ج ِ نُذور. جج ِ نَذْر. رجوع به نَذر شود.
-
بوفه
لغتنامه دهخدا
بوفه . [ ف ِ ] (فرانسوی ، اِ) محل فروش نوشابه و مواد خوراکی در رستورانها و اماکن عمومی . || جای غذا خوردن در باشگاهها، تماشاخانه ها، ایستگاههای راه آهن و غیره . || قفسه ٔ چوبی یا فلزی که لوازم سفره را در آن جای دهند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
خاشه روب
لغتنامه دهخدا
خاشه روب . [ ش َ / ش ِ ] (نف مرکب ) کسی که خیابانها و محله ها را پاک می کند. سُپور. مأمور نظافت اماکن عمومی . جاروکش : تو در پای پیلان بدی خاشه روب گواره کشی پیشه با رنج و کوب .اسدی (گرشاسب نامه ).