کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امامی لکهنویی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امامی لکهنویی
لغتنامه دهخدا
امامی لکهنویی . [ اِ ی ِ ل َ هََ ] (اِخ ) (خواجه امام الدین بن قاضی خان بن خواجه پادشاه خان ) از شاعران فارسی گوی هندوستان بود و در اوایل قرن سیزدهم میزیست و شاگرد میرزامحمدحسن قتیل بود. رساله ای منظوم از او باقی است که مطلعش این است :پس از حمد خدا ن...
-
امامی لکهنویی
لغتنامه دهخدا
امامی لکهنویی . [ اِ ی ِ ل َ هََ] (اِخ ) از شاعران فارسی گوی هندوستان بود. رجوع به تذکره ٔ روز روشن چ هوپال شود. (از فرهنگ سخنوران ).
-
واژههای مشابه
-
علی امامی
لغتنامه دهخدا
علی امامی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن اسداﷲ امامی اصفهانی . فقیه قرن یازدهم هجری . وی منسوب به جدش امام زاده زین العابدین است . او راست : التراجیح ، در فقه (از معجم المؤلفین بنقل از فوائدالرضویه ٔ عباس قمی ج 1 ص 320. اعیان الشیعه ٔ عاملی ج 42...
-
علی امامی
لغتنامه دهخدا
علی امامی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن جعفربن محمدبن زید شهید علوی امامی حمانی . رجوع به علی حمانی (ابن محمدبن جعفر کوفی ...) شود.
-
علی امامی
لغتنامه دهخدا
علی امامی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن ابی المعالی الصغیربن ابی المعالی الکبیر طباطبائی اصفهانی کاظمی حائری شیعی امامی . رجوع به علی طباطبائی شود.
-
هفت امامی
لغتنامه دهخدا
هفت امامی . [ هََ اِ ] (اِخ ) سبعیه . باطنیان . ملاحده . اسماعیلیه . (یادداشت مؤلف ). نامی است که به شیعیان اسماعیلی داده اند زیرا آنها از امام هشتم به بعد ائمه ٔ شیعه را قبول ندارند. رجوع به اسماعیلیه شود.
-
شش امامی
لغتنامه دهخدا
شش امامی . [ ش َ / ش ِ اِ ] (اِخ ) شعبه ای از شیعه که به امامت شش تن از امامان معتقدند. (از یادداشت مؤلف ).
-
قاضی امامی
لغتنامه دهخدا
قاضی امامی . [ اِ ] (اِخ ) محمد نورالدین در ایام سلطنت روز افزون در شهر اصفهان متولی منصب قضاء گردید. و با دیانت و امانت تمام تا آخر در همان شهر بر مسند امور شرعیه متمکن بود. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 608).
-
قاضی امامی
لغتنامه دهخدا
قاضی امامی . [ اِ ] (اِخ ) ولد ارشد قاضی صدرالدین محمدبن قاضی قطب الدین عبداﷲ بود و پس از فوت قاضی قطب الدین احمد منظور نظر سلطان حسین میرزا گردید و به لوازم منصب موروث قضاء قیام نمود. و در فیصل امور شرعی عنایت امانت و دینداری و نهایت پرهیزکاری ظاهر ...
-
امامی اصفهانی
لغتنامه دهخدا
امامی اصفهانی . [ اِ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) قاضی محمد امام الدین . از شاعران عهدشاه طهماسب صفوی (قرن دهم هجری ) بود. رجوع به تذکره ٔ روز روشن تألیف محمد مظفر حسین متخلص به صبا چ هوپال شود. (از فرهنگ سخنوران ).
-
امامی بخارایی
لغتنامه دهخدا
امامی بخارایی . [ اِ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) امیر امام الدین از سادات بخارا ساکن اوچ .میر علیشیر قانع تتوی در مقالات الشعراء چ کراچی او را در عداد شاعران آورده است . (از فرهنگ سخنوران ).
-
امامی خلخالی
لغتنامه دهخدا
امامی خلخالی . [ اِ ی ِ خ َ ] (اِخ ) از شاعران خلخال بوده و در جمع کردن وگفتن شعر ولع تمام داشته است . این رباعی از اوست :با خلق خدا سخن بشیرینی کن اظهار نیاز و عجز و مسکینی کن تا بر سر دیده هاجا دهندت مردم چون مردم دیده ترک خودبینی کن .رجوع به تذکره...
-
امامی کردن
لغتنامه دهخدا
امامی کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) امامت . پیشوایی کردن . امامت کردن . پیشنمازی کردن . رجوع به امامت شود.
-
امامی هروی
لغتنامه دهخدا
امامی هروی . [ اِ ی ِ هَِ رَ ] (اِخ ) حمداﷲمستوفی نام کامل او را ابوعبداﷲ محمدبن ابی بکربن عثمان ضبط کرده است . وی از شاعران معروف نیمه ٔ اول قرن هفتم بود و بمدح امرا و وزرای کرمان اشتغال داشت و در عهد خود مورد احترام شاعران و استادان بود. سخن او بیش...