کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اماجد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اماجد
لغتنامه دهخدا
اماجد. [ اَ ج ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ امجد. بزرگان . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از المنجد). بزرگتران . و رجوع به امجد شود.
-
جستوجو در متن
-
امجد
لغتنامه دهخدا
امجد. [ اَ ج َ ] (ع ص ) بزرگوار و جوانمرد و باشرف . (ناظم الاطباء). بزرگوار. (فرهنگ فارسی معین ). بزرگ . (مؤید الفضلاء). || (ن تف ) بزرگتر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ج ، اماجد. (ناظم الاطباء).
-
مؤذن
لغتنامه دهخدا
مؤذن . [ م ُ ءَذْ ذِ ] (اِخ ) خراسانی . از گویندگان قرن یازدهم هجری و اسمش شیخ محمدعلی بود از اکابر فضلا و اماجد عرفا از سلسله ٔ جلیله ٔ ذهبیه ٔ کبرویه . با شاه عباس صفوی معاصر بود و رساله ٔ تحفةالعباسیة را به نام وی تصنیف کرد. در مدح و منقبت ائمه ٔ...
-
ناصر کاشی
لغتنامه دهخدا
ناصر کاشی . [ ص ِ رِ ] (اِخ ) ناصرالدین ، متخلص به ناصر. هدایت آرد: «از اماجد فضلا و از اعاظم شعرای متقدمین است ». او راست :دو چیز هست که جزنام از او نشانی نیست وفای عهد در این عهد و سایه ٔ عنقا. * * *زین آستان خاکی طبعم ملول شدای مرغ روح وقت نیامد ک...
-
فرزدق یمنی
لغتنامه دهخدا
فرزدق یمنی . [ ف َ رَدَ ق ِ ی َ م َ ] (اِخ ) گویند از اماجد شعرا و اکابر فضلاست و با حکیم خاقانی معاصر بوده . بعضی ، از شعرای محمودیش دانند، حق اینکه حقیقت احوال و آثار او چنانکه در آن وثوقی و ثباتی باشد ظاهر نگردیده . تقی اوحدی در تذکره ٔ خود این اش...
-
مشفق کرمانشاهی
لغتنامه دهخدا
مشفق کرمانشاهی . [ م ُ ف ِ ق ِ ک ِ ] (اِخ ) نامش پیر مرادبیک و اصلش از زنگنه و در جوانی ملازم زندیه و در پیری مربی فرزندان امرای شهر شیراز بود. وی را دیده بودم . معقولیتی داشت و از صحبت فضلا و شعرا مشعوف میگشت . بر اشعار حافظ نثری شرح وار می نوشت که ...
-
زرگر اصفهانی
لغتنامه دهخدا
زرگر اصفهانی . [ زَ گ َ رِ اِ ف َ ](اِخ ) شیخ نجیب الدین رضا، از اماجد مجذوبین و اکابرمحبوبین بوده و پس از جذبه به سلوک رجوع کرده ، ارادت به شیخ محمدعلی مؤذن خراسانی از مشایخ سلسله ٔ علیه ذهبیه داشته و خود هم از مشایخ آن سلسله است ... مثنوی سبع المث...
-
سدیدالدین اعور کرماج
لغتنامه دهخدا
سدیدالدین اعور کرماج . [ س َ دُدْ دی اَع ْ وَ رِ ک ِ ] (اِخ ) از اماجد شعراست . با اثیرالدین اخسیکتی معاصر بود و مهاجات فیمابین ایشان روی داده است . از جمله این رباعی را اثیرالدین بجهت وی فرموده :قلب تو ز نور معرفت عور چراست بینی تو بر روی تو چون کور...
-
بزرگان
لغتنامه دهخدا
بزرگان . [ ب ُ زُ ] (اِ) ج ِ بزرگ . اعاظم . امجاد. اماجد. اکابر. اشخاص بزرگ و مهم . سران . اعیان .اشراف . امیران . (از یادداشتهای دهخدا) : همان اندریمان که پیروز گشت بکشت از بزرگان ما سی وهشت . فردوسی .همه اعیان و بزرگان درگاه نزدیک وی رفتند. (تاریخ ...
-
صمد
لغتنامه دهخدا
صمد.[ ص َ م َ ] (اِخ ) همدانی . مرحوم هدایت در ریاض العارفین وی را ستوده و چنین آرد: هو قطب العلماء مولانا شیخ عبدالصمد از اکابر محققین و اماجد محدثین بوده و در عتبات عالیات عرش درجات توقف نموده ، در خدمت جناب سیادت مآب سیدسندآقا میر سیدعلی طاب ثراه ...