کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الینا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
استشفاع
لغتنامه دهخدا
استشفاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شفاعت کردن خواستن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). شفاعت خواستن . (منتهی الارب ) (غیاث ). شفاعت کسی کردن خواستن . طلب شفاعت کردن : استشفعه الینا. (منتهی الارب ).
-
حایل
لغتنامه دهخدا
حایل . [ ی ِ ] (اِخ ) ابن کلبی گوید: وادیی است میان دو کوه بنی طیی ٔ. امروءالقیس گوید : ابت اجاءٌ ان تسلم العام ربهافمن شاء فلینهض لها من مقاتل تبیت لبونی بالقُرَیّة أمّناو اسرحها غِبّاً بأکناف حائل بنوثعل جیرانها و حماتهاو تمنع من رجال سعد و نائل ...
-
تجفو
لغتنامه دهخدا
تجفؤ. [ ت َ ج َف ْ ف ُءْ ] (ع مص ) بی خیر گردیدن بلاد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد): و لما رأت ان اللاد تجفأت تشکت الینا عیشها ام ﱡ حنبل . (اقرب الموارد).
-
تصتع
لغتنامه دهخدا
تصتع. [ ت َ ص َت ْ ت ُ ] (ع مص ) دودله شدن در کاری یا تنها آمدن یابدون چیزی دیگر و یا برهنه آمدن یا آمدن و رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جاء فلان یتصتع الینا و علینا. (اقرب الموارد).
-
حافر
لغتنامه دهخدا
حافر. [ ف ِ ] (اِخ ) دیهی است میان بالس و حلب و دیر حافر بدانجاست . راعی گوید : أَ من آل وسنی آخراللیل زائرو وادی العویر دوننا والسواخرتخطت الینا رکن هیف و حافرطروقاً و انی منک هیف و حافر.و همه ٔ این نامها مواضعی نزدیک به شام میباشد. (معجم البلدان )...
-
غداد
لغتنامه دهخدا
غداد. [ غ ِ ] (ع اِ) ج ِ غَدَد. طاعون شتر. (اقرب الموارد). در فرهنگها این کلمه مورد اختلاف است . از قاموس چنین برمی آید که غداد جمع غدد است و اقرب الموارد نیز چنین آورده ولی تاج العروس آن را جمعغاد دانسته و به شعر زیر استشهاد کرده : عدمتکم و نظرتکم ا...
-
وشظ
لغتنامه دهخدا
وشظ. [وَ ] (ع مص ) درپیوستن و آمیزش نمودن گروهی اندک با دیگران . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد):وشظ القوم الینا؛ درپیوستند به ما و آمیزش نمودند وایشان اندک اند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || فانه و میخ در بن دسته ٔ تبر و تیشه زدن تا...
-
سیئات
لغتنامه دهخدا
سیئات . [ س َی ْ ی ِ آ ] (ع اِ) ج ِ سیئة. (از دهار) (ترجمان القرآن ). معاصی . گناهان . (غیاث ) (آنندراج ). سیئات اعمال . کارهای بد وناشایسته . (ناظم الاطباء). مقابل حسنات : و صَیَّرَ دهرک الاحسان فیه الینا مِن عظیم السَیّئات ِ. ابن الانباری (از تاریخ...
-
حمیدة
لغتنامه دهخدا
حمیدة. [ ح َ دَ ] (اِخ ) بنت نعمان بن بشیر انصاری شاعر است . وی زن خالدبن مهاجربن خالدبن ولید بوده . خالد آنگاه که بسوی عبدالملک بدمشق بیامد، حمیده را بزنی بگرفت و او درباره ٔ وی بگفت :نکحت المدینی اذا جأنی فیالک من نکحة غاویةکهول دمشق و شبانهااحب ا...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن لقیط النخعی . محدث است و از عمر روایت دارد و پسر او حنش از وی روایت کند. حارث زمان پیغمبر(ص ) را دریافته است و ابن سعد گوید حارث جنگ قادسیه را شاهد بود و ابن خیثمة بنقل از ابی نعیم آرد که حنش بن حارث گفت از پدر خود شنیدم که گ...
-
اقطع
لغتنامه دهخدا
اقطع. [ اَ طَ ] (ع ص ) مرد دست بریده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). بریده دست . (مهذب الاسماء). || دزد و رهزن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).ج ، قُطعان . قُطُع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || مرد ...
-
وحف
لغتنامه دهخدا
وحف . [ وَ ] (ع ص ، اِ) موی انبوه نیک سیاه و نیکو. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ): شعر وحف ؛ موئی بسیار نیکو. (مهذب الاسماء). || بال مرغ بسیارپر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || گیاه تازه ٔ انبوه ....
-
حجرالخوارزمی
لغتنامه دهخدا
حجرالخوارزمی . [ ح َ ج َ رُل ْ خوا / خا رَ ] (ع اِ مرکب ) بیرونی در کتاب الجماهر در ذیل ذکر الماس گوید: و حمل الینا من نواحی اسفینقان او السریقان فی حدود نسا احجار فی شکل الشعیرات بعینها و قدها، و یری فی بعضها مثلثات کمثلثات الالماس ... و اظن هناک ظن...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن حاطب بن حارث بن معمربن حبیب بن وهب بن حذافةبن جمح القرشی الجمحی . صحابی است و از پیغمبر (ص ) روایت دارد و روایت او را ابوداودو نسائی ضبط کرده اند و در نص حدیث او آمده است که «عهد الینا رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم » بنابرا...
-
جحفة
لغتنامه دهخدا
جحفة. [ ج ُ ف َ ] (اِخ ) جایی است میان مکه و مدینه که میقات اهل شام است . (منتهی الارب ). یاقوت آرد: قریه ای بزرگ بوده و منبری داشته که در راه مدینه بمکه در چهارمیلی واقع بوده است . این قریه میقات مردم مصر و شام است اگر از مدینه عبور نکنند میقات آنان...