کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
الید
لغتنامه دهخدا
الید. [ اِ ] (اِخ ) نام ناحیه ای از یونان قدیم که شهر عمده ٔ آن المپی مرکز بازیهای المپیک بود. امروزه ایالتی است از یونان و دارای 130200 تن سکنه است . مرکز آن پیراگوس میباشد. و رجوع به اِلِذ شود.
-
الید
لغتنامه دهخدا
الید. [ اُ ل َی ْ ی ِ ] (ع ص مصغر) مصغر اَلَندَد است . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به اَلَدّ و الندد شود.
-
واژههای مشابه
-
سارق الید
لغتنامه دهخدا
سارق الید. [ رِ قُل ْ ی َ ] (ع ص مرکب ) ضعیف الید و کم زور. (ناظم الاطباء).
-
تحت الید
لغتنامه دهخدا
تحت الید. [ ت َ تَل ْ / تُل ْ ی َ ] (از ع ، ص مرکب ، اِ مرکب ) آنچه را که مالک باشند و هم کنایه از زیردستان . (انجمن آرا).
-
ذات الید
لغتنامه دهخدا
ذات الید. [ تُل ْ ی َ ] (ع اِ مرکب ) ملک ید. مال . مملوک . ثروت . حریشه . دارائی : از ذات الید خویش آنچه مکنت داشت هریک را مراعات کرد تا همگان راضی شدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی نسخه ٔ خطی مؤلف ص 74). شکا یوماً الی ابی هارون خلیفة محمدبن یزداد، الوحدة ...
-
رحی الید
لغتنامه دهخدا
رحی الید. [ رَ حَل ْ ی َ ] (ع اِ مرکب ) دستاس . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
پیرگس
لغتنامه دهخدا
پیرگس . [ گ ُ ] (اِخ ) شهری از یونان در اِلید دارای 19هزار تن سکنه .
-
دست قلم
لغتنامه دهخدا
دست قلم . [ دَ ق َ ل َ] (ص مرکب ) مقطوع الید، یعنی دست بریده . (آنندراج ).
-
شؤمی
لغتنامه دهخدا
شؤمی . [ ش ُءْ ما ] (ع ص ) چپ . ضد یُمْنی ̍. (منتهی الارب ). الید الشؤمی ؛ دست چپ . (از اقرب الموارد).
-
الذ
لغتنامه دهخدا
الذ. [ اِل ِ ] (اِخ ) شهری در پلوپونز (شبه جزیره ای در جنوب یونان ). (تاریخ الحکماء قفطی ). رجوع به اِلید شود.
-
عسر
لغتنامه دهخدا
عسر. [ ع ُ س ُ ] (ع اِمص ) دشواری . خلاف یُسر. (منتهی الارب ). || قلت و کمی ذات الید و مال . (از اقرب الموارد). عُسر. و رجوع به عسر شود.
-
پیز
لغتنامه دهخدا
پیز. (اِخ ) نام شهری از ناحیه ٔ توسکانی به ایتالیا کنار نهر آرنو، دارای 77هزارتن سکنه . رجوع به پیزه شود. || نام شهری از ناحیه ٔ قدیم پلوپونز (الید). رجوع به پیزه شود.
-
تافه
لغتنامه دهخدا
تافه . [ ف ِه ْ ] (ع اِ) چیز حقیر و اندک . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حدیث : کانت الید لاتقطع فی الشی ٔ التافه . (منتهی الارب ).