کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الیانة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
الیانة
لغتنامه دهخدا
الیانة. [ اَل ْ ن َ ] (ع ص ) بزرگ سرین . (از منتهی الارب ). || میش دنبه آور. (مهذب الاسماء). مؤنث اَلیان . بزرگ دنبه . دنبه آور. ج ، الیانات . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به الیان شود.
-
جستوجو در متن
-
الاء
لغتنامه دهخدا
الاء.[ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ الیانة. رجوع به الیانة شود.
-
الیانات
لغتنامه دهخدا
الیانات . [ اَل ْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَلیانَة. (اقرب الموارد). رجوع به الیانة و الیان شود.
-
دنبه آور
لغتنامه دهخدا
دنبه آور. [ دُم ْ ب َ / ب ِ وَ ] (نف مرکب ) الیانه . الیاء (در مؤنث ). آلی . اَلی ّ. الیان (در مذکر): نعجة الیانة؛ میش دنبه آور. بزرگ دنبه . کلان دنبه . گوسپند و بره ای که دنبه ٔ بزرگ دارد. (یادداشت مؤلف ).
-
بزرگ سرین
لغتنامه دهخدا
بزرگ سرین . [ ب ُ زُ س ُ ] (ص مرکب ) آلی . الیان (در مذکر). الیانة. الیاء (درمؤنث ). (یادداشت بخط دهخدا). فربه سرین . کلان سرین .
-
دنبه ناک
لغتنامه دهخدا
دنبه ناک . [دُم ْ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) که دارای دنبه ٔ بزرگ باشد:کبش دنبه ناک ؛ بزرگ دنبه . دنبه آور. (یادداشت مؤلف ): نعجة الیانة و الیاء؛ یعنی دنبه ناک . (منتهی الارب ).
-
بزرگ دنبه
لغتنامه دهخدا
بزرگ دنبه . [ ب ُ زُ دُم ْ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) دنبه آور. آلی . الی . الیان (در مذکر). الیانة. الیاء (در مؤنث ): گوسفندی بزرگ دنبه . (یادداشت بخط دهخدا).
-
الیان
لغتنامه دهخدا
الیان . [ اَل ْ / اَ ل َ ] (ع ص ) بزرگ سرین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، اُلْی . (منتهی الارب ). || گوسفند دنبه ناک . (از منتهی الارب ). مؤنث : الیاء: کبش الیان و نعجة الیاء و الیانة. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). بزرگ دنبه . دنبه آور...
-
آور
لغتنامه دهخدا
آور. [ وَ ] (نف مرخم ) مخفف آورنده : بارآور. برآور: درختی بارآور یا برآور. دین آور. سودائی زیان آور. معاملتی سودآور. شرم آور. ننگ آور : جهاندار گفتا به نام خدای بدین نام دین آور پاکرای . دقیقی .به ره هست چندانکه آید بکاردرختان بارآور سایه دار. فردوسی...