کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
الکی
لغتنامه دهخدا
الکی . [ اَ ل َ ] (ص نسبی ) در تداول عامه ، کاری ظاهری بی آنکه حقیقتی داشته باشد. باطل . دروغ . مترادف کشکی .
-
الکی
لغتنامه دهخدا
الکی . [ اُ ] (ع اِ) قسمی تمرین نظامی . (دزی ج 1 ص 34).
-
واژههای مشابه
-
آلکی
لغتنامه دهخدا
آلکی . [ ل َ ] (اِ) پالکی .
-
الکی بیادس
لغتنامه دهخدا
الکی بیادس . [ اَ دِ ] (اِخ ) نام کتابی که به افلاطون منسوب است . رجوع به یسنا تفسیر و تألیف پورداود ج 1 ص 91 و «القیبیادس » شود.
-
افلاطن صاحب الکی
لغتنامه دهخدا
افلاطن صاحب الکی . [ اَ طُ ن ِ ح ِ بُل ْ ک َی ی ] (اِخ ) گویند او یکی از استادان جالینوس است و او راست : کتاب الکی در یک مقاله و آن بعربی نقل شده و ناقلش مجهول است . (از ابن الندیم ).
-
واژههای همآوا
-
آلکی
لغتنامه دهخدا
آلکی . [ ل َ ] (اِ) پالکی .
-
جستوجو در متن
-
الک
لغتنامه دهخدا
الک . [ اَ ل َ ] (اِ) موبیز، مأخوذ از ترکی است . (ناظم الاطباء). تنگ بیز. پرویزن . آردبیز. (در تداول اهالی خراسان ماشو گویند). مانند غربال است ولی سوراخهای الک کوچکتر است . رجوع به غربال و پرویزن و آردبیز شود.- الک اِستَنبُلی در تداول عامه ، الکی که...
-
کی
لغتنامه دهخدا
کی . [ ک َی ی ] (ع مص ) داغ کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). داغ کردن از آهن گرم و جز آن ، و گویند: آخر الدواء الکی . (از منتهی الارب ). داغ کردن با آهن تافته و جز آن . (ناظم الاطباء): کواه یکویه کیاً (واویةالعین یائیةاللاّم )؛ پوست آن ر...
-
غلفتی
لغتنامه دهخدا
غلفتی . [ غ ِ ل ِ ] (ص ، ق ) در تداول عامه گاه به معنی الکی و قلابی و کار ناچیز بی اساس باشد و گاه یکجا و یکباره معنی دهد چنانکه گویند: پوست سرش راغلفتی بیرون بیاورند. و گویا تصحیفی از کلمه ٔ غلاف تازی باشد. || در تداول مردم آذربایجان به معنی حقه باز...
-
چسکی
لغتنامه دهخدا
چسکی . [ چ ُ س َ ] (ص نسبی ) در تداول عامه ، هر چیز سست و بیدوام . الکی . پفکی . پوشالی . هر چیز بیدوام از قبیل : کفش ، جوراب ، پارچه ، ظرف شکستنی و امثال اینها. || در اصطلاح عامه ، کنایه از مزاج علیل و ضعیف . مردنی . مافنگی .
-
کحالة
لغتنامه دهخدا
کحالة. [ ک ِ ل َ ] (ع اِمص ) علم کحالة از فروع علم طب است و علمی است که در آن از حفظ صحت و از میان بردن مرض چشم بحث می شود و موضوعش چشم انسان است . کتبی که در این علم نگاشته اند بسیار است از آنجمله : تذکرة الکحالین و ترکیب العین و رسالة الکی و شفاء ا...
-
غلفتی کردن
لغتنامه دهخدا
غلفتی کردن .[ غ ِ ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه غلفتی کردن لحاف ، ابره را به آستر دوختن و پنبه را مساوی گستردن در میان آن دو. زیره و ابره ٔ لحاف یا توشک و امثال آن را چون کیسه به هم دوختن تا در آن پنبه یا پشم نهند و بار دیگر با خطوط یا گلها آ...