کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الکترود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ولتامتر
لغتنامه دهخدا
ولتامتر. [ وُ م ِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فیزیک ) آلتی است که برای تجزیه ٔ آب به وسیله ٔ جریان الکتریک به کار میرود. در این تجزیه ئیدرژن از الکترود منفی و اکسیژن از الکترود مثبت متصاعد میشود. به طور اعم این لفظ بر هر اسبابی که برای الکترولیز ب...
-
دیود
لغتنامه دهخدا
دیود. [ ی ُ ] (فرانسوی ، اِ) اسبابی دوالکترودی دارای یک آنود و یک کاتود که جریان برق را از یک جهت بمراتب بیش از جهت دیگر عبورمیدهد. معمولاً این اصطلاح بطور مطلق در مورد لوله ٔ خلأ دوالکترودی بکار میرود. (دائرة المعارف فارسی ).- دیود بلور ؛ دیودی که ...
-
زیبق
لغتنامه دهخدا
زیبق . [ ب َ / زَ ب َ ] (معرب ، اِ) معرب جیوه که بمعنی سیماب است . (غیاث ). معرب زیوه که جیوه به جیم تازی مبدل و سیماب مرادف آن است . (آنندراج ). زئبق . معرب ژیوه (جیوه ). (فرهنگ فارسی معین ). مأخوذ از زئبق عربی ، سیماب و جیوه . (از ناظم الاطباء). د...