کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الوآ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
الوآ
لغتنامه دهخدا
الوآ. [ اِ ] (اِخ ) (سن ...) (در حدود 588-660 م .) زرگر و خزانه دار کلوتر دوم و داگوبر که وزیر مخصوص بود و آنگاه اسقف نواین شد.
-
واژههای مشابه
-
الوا
لغتنامه دهخدا
الوا. [ اَل ْ ] (اِخ ) از دیههای «نور». (مازندران و استرآباد رابینو ص 110 و ترجمه ٔ همان کتاب ص 149) .
-
الوا
لغتنامه دهخدا
الوا. [ اَل ْ / اِل ْ ] (اِخ ) نیزه دار رستم . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ). نام پهلوان زابلی و نیزه دار رستم که بدست نوش آذر کشته شد. (فرهنگ شاهنامه ٔ شفق ). نام سلاحدار رستم . کاموس کشانی او را کشت . (مؤید الفضلا) (شرفنا...
-
الوا
لغتنامه دهخدا
الوا. [ اَل ْ / اِل ْ ] (اِ) نام رستنیی است بغایت تلخ که در دواها بکار برند و آن مسهل بودو آنچه در سقوطره شود بهتر باشد. (فرهنگ جهانگیری ).صمغی دوایی است بسیار تلخ و نام دیگر آن بفارسی چدرو است . (از فرهنگ نظام ). درختی است معروف که عصاره ٔ آن صبر اس...
-
الوا
لغتنامه دهخدا
الوا. [ اُل ْ ] (اِ) ستاره ، و آنرا به تازی کوکب گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان قاطع) (از فرهنگ رشیدی ). ستاره و کوکب و کوکب سیار و برج فلکی . (ناظم الاطباء). رشیدی آرد: مسعودسعد در صفت عمارت گفته است : زبس بدایع چون بوستان پر از انوارز بس جواهر چون...
-
واژههای همآوا
-
علوا
لغتنامه دهخدا
علوا. [ ] (اِ) صبر و نبات اوست . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
الوا
لغتنامه دهخدا
الوا. [ اَل ْ ] (اِخ ) از دیههای «نور». (مازندران و استرآباد رابینو ص 110 و ترجمه ٔ همان کتاب ص 149) .
-
الوا
لغتنامه دهخدا
الوا. [ اَل ْ / اِل ْ ] (اِخ ) نیزه دار رستم . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ). نام پهلوان زابلی و نیزه دار رستم که بدست نوش آذر کشته شد. (فرهنگ شاهنامه ٔ شفق ). نام سلاحدار رستم . کاموس کشانی او را کشت . (مؤید الفضلا) (شرفنا...
-
الوا
لغتنامه دهخدا
الوا. [ اَل ْ / اِل ْ ] (اِ) نام رستنیی است بغایت تلخ که در دواها بکار برند و آن مسهل بودو آنچه در سقوطره شود بهتر باشد. (فرهنگ جهانگیری ).صمغی دوایی است بسیار تلخ و نام دیگر آن بفارسی چدرو است . (از فرهنگ نظام ). درختی است معروف که عصاره ٔ آن صبر اس...
-
الوا
لغتنامه دهخدا
الوا. [ اُل ْ ] (اِ) ستاره ، و آنرا به تازی کوکب گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان قاطع) (از فرهنگ رشیدی ). ستاره و کوکب و کوکب سیار و برج فلکی . (ناظم الاطباء). رشیدی آرد: مسعودسعد در صفت عمارت گفته است : زبس بدایع چون بوستان پر از انوارز بس جواهر چون...
-
جستوجو در متن
-
ایلو
لغتنامه دهخدا
ایلو. (اِ) صبر. (الفاظ الادویه ) (فهرست مخزن الادویه ). ظاهراً صورتی است از کلمه ٔ الوا. رجوع به الوا شود.
-
لمر
لغتنامه دهخدا
لمر. [ ل ُ م ِ ] (اِخ ) نیکلا اِلوا. فیلسوف فرانسوی (1767-1832 م .).