کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الهام هندوستانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
الهام هندوستانی
لغتنامه دهخدا
الهام هندوستانی . [ اِ م ِ هَِ ] (اِخ ) شاه شرف الدین ملول . از شاعران مرادآباد هندوستان در قرن دوازدهم . منظومه ای بنام «هفت میخانه »و دیوانی بفارسی دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2).
-
واژههای مشابه
-
الهام اصفهانی
لغتنامه دهخدا
الهام اصفهانی . [ اِ م ِ اِ ف َ ] (اِخ ) میرزا شریف . شاعر قرن یازدهم . وی مدتی در هند بود و به سال 1086 هَ . ق . به اصفهان برگشت . این اشعار از اوست :در عبث لب بشکوه وا نکندشیشه تا نشکند صدا نکندوعده گر یک نفس بود عمریست بلکه عمر اینقدر وفا نکند.و ن...
-
الهام الهی
لغتنامه دهخدا
الهام الهی . [ اِ م ِ اِ لا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) الهام ربانی . آنچه خدای در دل کسی اندازد. (ناظم الاطباء). و رجوع به الهام شود.
-
الهام دادن
لغتنامه دهخدا
الهام دادن . [ اِ دَ ] (مص مرکب ) در دل افکندن . الهام بخشیدن : ایزاع ؛ الهام دادن . (منتهی الارب ) : گفت ای یاران حقم الهام دادمر ضعیفی را قوی رأیی فتاد. مولوی .در دل تخته چو حق الهام دادکاین چنین صورت بساز از بهر داد. مولوی .و رجوع به الهام شود.
-
الهام ربانی
لغتنامه دهخدا
الهام ربانی . [ اِ م ِ رَب ْ با ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به الهام الهی و الهام شود.
-
الهام رضوی
لغتنامه دهخدا
الهام رضوی . [ اِ م ِ رَ ض َ ] (اِخ ) میر مرتضی خلف میر کمال الدین خان احمد رضوی شاعر فارسی گوی «سند»، متوفی به سال 1126 هَ . ق . رجوع به مقالات الشعراء تألیف قانع چ کراچی صص 36-39 و فرهنگ سخنوران شود.
-
الهام شدن
لغتنامه دهخدا
الهام شدن . [ اِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در دل افتادن . خطور کردن به دل : گویی به دلم الهام شد.
-
الهام کردن
لغتنامه دهخدا
الهام کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به دل افکندن . در دل انداختن . الهام بخشیدن . الهام دادن : ایحاء؛ الهام کردن . (تاج المصادر بیهقی ): آنکه ترا بماراه نمود ما را نیز الهام کرد. (مجالس سعدی ص 14).
-
الهام یافتن
لغتنامه دهخدا
الهام یافتن . [ اِ ت َ ] (مص مرکب ) مُلهَم شدن . مورد الهام قرار گرفتن . رجوع به الهام شود.
-
الهام بخش
لغتنامه دهخدا
الهام بخش . [ اِ ب َ ] (نف مرکب ) آنکه یا آنچه الهام بخشد. الهام بخشنده . الهام دهنده . مُلهِم . و رجوع به الهام شود.
-
الهام بیان
لغتنامه دهخدا
الهام بیان . [ اِ ب َ ] (ص مرکب ) گفتار و خطاب از روی الهام . (ناظم الاطباء). و رجوع به الهام شود.
-
الهام پذیر
لغتنامه دهخدا
الهام پذیر. [ اِ پ َ ] (نف مرکب ) الهام شده و هر چیز که قابل الهام باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به الهام شود.
-
ام الهام
لغتنامه دهخدا
ام الهام . [ اُم ْ مُل ْ ] (ع اِ مرکب ) ام الرقیق . (ناظم الاطباء). رجوع به ام الرقیق و «اُم ّ» شود.
-
بنات الهام
لغتنامه دهخدا
بنات الهام . [ ب َ تُل ْ هام م ] (ع اِ مرکب ) استخوانهای سر. (از المرصع).