کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
النگ پشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
النگ پشه
لغتنامه دهخدا
النگ پشه . [ اُ ل َ گ ِ پ ُ ش ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد در6 هزارگزی شمال خاوری فریمان ، سر راه مالرو عمومی شاهین گرماب خارزار، در دامنه واقع و معتدل است . سکنه ٔ آن 151 تن شیعه ٔ فارسی زبانند. آب آن از قنات و مح...
-
واژههای مشابه
-
آلنگ
لغتنامه دهخدا
آلنگ . [ ل َ ] (اِ) مورچال . گوی که در اطراف قلعه ، گاه محاصره و تسخیر آن حفر کنند. || دیواری که برای حفظ سپاه کشند. سنگر. || حاجز و حوالی که سازند حفظ قلعه را. || جمعی از سپاهی که در اطراف قلعه برای تسخیر آن جابجای گمارند. || جمعی از مردم که در درون...
-
کج النگ
لغتنامه دهخدا
کج النگ . [ ک َ اُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد. کوهستانی . و معتدل . سکنه 284 تن . آب آن از قنات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
قلعه النگ
لغتنامه دهخدا
قلعه النگ . [ ق َ ع َ اُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالا ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 67 هزارگزی شمال فریمان . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل . سکنه ٔ آن 6 تن است . آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت وراه آن مال...
-
النگ دراز
لغتنامه دهخدا
النگ دراز. [ اُ ل َ گ ِ دِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان ، در 25 هزارگزی شمال زرند و 13 هزارگزی خاور راه فرعی زرند به راور. سکنه ٔ آن 12 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
النگ درویش
لغتنامه دهخدا
النگ درویش . [ اُ ل َ گ ِ دَرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند در 30 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. کوهستانی و معتدل است . سکنه ٔ آن 7 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
النگ دولنگ
لغتنامه دهخدا
النگ دولنگ . [ اَ ل َ دُ ل َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) رجوع به «آلنگ و دولنگ » و «النگ و دولنگ » شود.
-
النگ سرتخت
لغتنامه دهخدا
النگ سرتخت . [ اُ ل َ گ ِ س َ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند در 32 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. در دامنه واقع و معتدل است . سکنه ٔ آن 4 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
النگ سرسمبه
لغتنامه دهخدا
النگ سرسمبه . [ اُ ل َ گ ِ س َ س ُ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند در 7 هزارگزی خاور خوسف . کوهستانی و معتدل است . سکنه ٔ آن 15 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
النگ سرسیمچ
لغتنامه دهخدا
النگ سرسیمچ . [ اُ ل َ گ ِ س َ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند در 30 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. کوهستانی و معتدل است . سکنه ٔ آن 8 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
النگ غلامرضاخان
لغتنامه دهخدا
النگ غلامرضاخان . [ اُ ل َ گ ِ غ ُ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد در 16هزارگزی خاور مشهد و شمال کشف رود. جلگه و معتدل است . سکنه ٔ آن 27 تن شیعه ٔ فارسی زبانند. آب آن از رودخانه و محصول آنجا غلات و شغل مردم زراعت و مالد...
-
النگ فریزمرغ
لغتنامه دهخدا
النگ فریزمرغ . [ اُ ل َ گ ِ ف َ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند در 39 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. کوهستانی و معتدل است .سکنه ٔ آن 52 تن شیعه ٔ فارسی زبانند. آب آن از قنات تأمین میشود و محصول آنجا غلات و شغل اهالی زر...
-
النگ گرو
لغتنامه دهخدا
النگ گرو. [ اُ ل َ گ ِ گ ِ رُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند در 38 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. دامنه و معتدل است . سکنه ٔ آن 7 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
النگ نشین
لغتنامه دهخدا
النگ نشین . [ اُ ل َ ن ِ ] (نف مرکب ) آنکه در سبزه زار جای کند. مرتعنشین .