کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
المقدسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
المقدسی
لغتنامه دهخدا
المقدسی . [ اَ م َ دِ / اَ م ُ ق َدْ دَ ] (اِخ ) المطهربن طاهر المقدسی (یا مقدیسی ). بعضی او را المطهربن المطهربن المقدسی نوشته اند.از علمای اواخر قرن چهارم هجری بود. کتاب «البدء و التاریخ » به او منسوب است و بعضی آنرا تألیف ابوزیدبلخی میدانند ولی «...
-
واژههای مشابه
-
عز المقدسی
لغتنامه دهخدا
عز المقدسی .[ ع ِزْ زُل ْ م َ دِ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن علی بن ابی العز بکری تیمی قرشی بغدادی مقدسی . قاضی و فقیه دمشق در قرن هشتم و نهم هجری . رجوع به عبدالعزیز... شود.
-
جستوجو در متن
-
ابوالولید
لغتنامه دهخدا
ابوالولید. [ اَبُل ْ وَ ] (اِخ ) رویح بن عطیّة المقدسی . محدث است .
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْلاه ] (اِخ ) ابن طاهر المقدسی . او راست : المبهمات .
-
ابومحمود
لغتنامه دهخدا
ابومحمود. [ اَ م َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن ابراهیم المقدسی الشافعی . رجوع به احمد... شود.
-
ابومسعود
لغتنامه دهخدا
ابومسعود. [ اَ م َ ] (اِخ ) محمدبن زیاد المقدسی . از روات است . او از ابراهیم بن ابی عیله و از او صفوان بن عمرو سکونی روایت کند.
-
نصیر
لغتنامه دهخدا
نصیر. [ ن َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم المقدسی شافعی . او راست : المقصود فی فروع الشافعیه ، به سال 490 هَ . ق . درگذشت . (یادداشت مؤلف ).
-
عبدالرحمان
لغتنامه دهخدا
عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن ابراهیم المقدسی الدمشقی ملقب به شهاب الدین و مکنی به ابوالقاسم و معروف به ابوشامة. رجوع به ابوشامة شود.
-
عبدالرحمان
لغتنامه دهخدا
عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن قدامه المقدسی ... معروف به ابن قدامه . رجوع به ابن قدامه ابوعمر محمد شود.
-
عبدالسلام
لغتنامه دهخدا
عبدالسلام . [ ع َ دُس ْ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن غانم المقدسی عزالدین . رجوع به غانم عزالدین عبداﷲ در این لغت نامه و الاعلام زرکلی شود.
-
وادی عبدا
لغتنامه دهخدا
وادی عبدا. [ ی ِ ع َ دِل ْلاه ] (اِخ ) از روستاهای قرطبه است در اندلس . (از الحلل السندسیة ج 1 ص 268، از احسن التقاسیم المقدسی ).
-
باب الجامع
لغتنامه دهخدا
باب الجامع. [ بُل ْ م ِ ] (اِخ ) دروازه ای به بخارا. (بنقل المقدسی ص 280 از احوال و اشعار رودکی نفیسی ج 1 ص 78).
-
عبدا
لغتنامه دهخدا
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن قدامة المقدسی ثم الدمشقی الحنبلی ، مکنی به ابومحمد و ملقب به موفق الدین و معروف به ابن قدامه . رجوع به ابن قدامه موفق الدین و نیز به الاعلام زرکلی شود.