کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
القائی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
القائی
لغتنامه دهخدا
القائی . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب به القاء.- الکتریسیته ٔ القائی . رجوع به الکتریسیته شود.
-
جستوجو در متن
-
بل
لغتنامه دهخدا
بل . [ ب ِ ] (اِخ ) الکساندر گراهام . فیزیکدان و دانشمند امریکایی . مخترع تلفون . وی بسال 1847 م . در ادمبورگ متولد شد و در تعقیب کارهای پدرش ، روش تعلیم کرها را اصلاح کرد. در 1865 م . بفکر انتقال گفتار بوسیله ٔ امواج برقی افتاد. اصول آن را در 1875 م...
-
الکتریسیته
لغتنامه دهخدا
الکتریسیته . [ اِ ل ِ سی ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) مأخوذ است از کلمه ٔ ایلقطرون (الکترون ) بمعنی کهربا یا عنبر اشهب . (یادداشت مؤلف ). الکتریسیته نام یکی از شکلهای انرژی است که بر اثر مالش دو جسم یاعمل مکانیکی چون تراکم و یا حرارت به بعضی از اجسام بلوری...
-
برق
لغتنامه دهخدا
برق . [ ب َ ] (ع اِ) ابرنجک . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی ). روشنیی که آنرا بفارسی درخش گویند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آتشک . (برهان ). آتشه . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). آذرخش . آذرگشسب . برخ . بخنوه . (ناظم الاطباء). آذرخش . (منتهی الارب ). ارتجک . بومه ....