کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
العازار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
العازار
لغتنامه دهخدا
العازار. [ اَ ] (اِخ ) بمعنی مدد خدا. سومین پسر هارون و جانشین او. وفات العازار بقولی 25 سال پس از وفات موسی اتفاق افتاد.(از قاموس کتاب مقدس ). و رجوع به همین قاموس شود.
-
العازار
لغتنامه دهخدا
العازار. [ اَ ] (اِخ ) نام پسر ابی ناداب که مستحفظ تابوت عهد بود پس از آنکه فلسطینیان آن را پس فرستادند. (از قاموس کتاب مقدس ).
-
العازار
لغتنامه دهخدا
العازار. [ اَ ] (اِخ ) نام جنگجو و شجاع معروف که در «اول تواریخ ایام » از کتب عهد عتیق برخی ازاعمال او آمده است . رجوع به قاموس کتاب مقدس شود.
-
العازار
لغتنامه دهخدا
العازار. [ اَ ] (اِخ ) نام شخصی لاوی از نسل مراری . رجوع به قاموس کتاب مقدس شود.
-
العازار
لغتنامه دهخدا
العازار. [ اَ ] (اِخ ) نام کاهنی است . رجوع به قاموس کتاب مقدس شود.
-
جستوجو در متن
-
اله آزار
لغتنامه دهخدا
اله آزار. [ اِ ل ِ ] (اِخ ) رجوع به العازار و الیعازر شود.
-
اله آزار
لغتنامه دهخدا
اله آزار. [ اِ ل ِ ] (اِخ ) العازار. معاون و نایب مناب حضرت داود بود. رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2609 شود.
-
مناهم
لغتنامه دهخدا
مناهم . [ م َ هَِ ] (اِخ ) رئیس قوم یهود که پس از مرگ هرود کبیر (در قرن اول میلادی ) علیه رومیان قیام کرد و خود را پادشاه اورشلیم نامید ولی «العازار» که بر گروه میانه رو فرمانروائی داشت مردم را علیه اوشورانید و او را محکوم بمرگ کرد. (از لاروس بزرگ ).
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن موسی بن العازار الاسرائیلی . پدر وی در صناعت طب مقدم و حاذق بود و پدر و پسر در خدمت المعز لدین اﷲ بودند. (عیون الانباء ج 2 ص 86).
-
زرحیا
لغتنامه دهخدا
زرحیا. [ زَ رَ ] (اِخ ) (کسی که خداوند باعث وجود او شد). اول :کاهنی بود از نسل العازار. اول تواریخ 6:6 و 51 و کتاب عزرا 7:3. دوم : مردی که پسرانش از بابل با عزرا مراجعت نمودند. کتاب عزرا 8:4. (قاموس کتاب مقدس ).
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِخ ) ابن عمران . برادر موسی بنی اسرائیل و وزیر وی که با برادر خویش (موسی ) از جانب خدا مأمور به دعوت فرعون شد و با موسی از مصر هجرت کرد. و آنگاه که موسی برای آوردن الواح عشره به طور شد، وی گاوی را که از زر کرده بود و آواز میکرد خدا خواند و...
-
لایموت
لغتنامه دهخدا
لایموت . [ ی َ ] (ع ص مرکب ) (از: لا + یموت ) که نمیرد. آنکه نمیرد. بی مرگ . بی موت .- حی ّ لایموت ؛ زنده ای که نمیرد.- || نامی از نامهای خدای تعالی ؛ هو الحی الذی لا یموت : ای بحق بخت تو حی لاینام بادی اندرحفظ حی لایموت . انوری .در قاموس کتاب مقدس ...