کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
الذ
لغتنامه دهخدا
الذ. [ اَ ل َذذ ] (ع ن تف ) لذیذتر و بامزه تر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خوشمزه تر. خوش طعم تر.خوشتر. خوش خوراک تر. بمزه تر. خوشخوارتر: و بدارابجردسمک ... و هو من الذالسموک . (صور الاقالیم اصطخری ).- امثال : الذ من الغنیمة الباردة ؛ لذیذتر از غنیمت...
-
الذ
لغتنامه دهخدا
الذ. [ اَل ْ ل َ ] (ع اِ موصول ) رجوع به اَللَّذ و اَلّذی شود.
-
الذ
لغتنامه دهخدا
الذ. [ اِل ِ ] (اِخ ) شهری در پلوپونز (شبه جزیره ای در جنوب یونان ). (تاریخ الحکماء قفطی ). رجوع به اِلید شود.
-
واژههای همآوا
-
علز
لغتنامه دهخدا
علز. [ ع َ ل َ ] (ع مص ) بی آرام گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || چیره شدن سبکی بر شخص . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || چیره شدن قَلَق و تفتگی بر شخص . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خروش کردن . فریاد ...
-
علز
لغتنامه دهخدا
علز. [ ع َ ل ِ ] (ع ص ) دردناک بی آرام که خواب نکند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
علض
لغتنامه دهخدا
علض . [ ع َ ] (ع مص ) جنبانیدن میخ و از قبیل آن برای برکندن آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
الز
لغتنامه دهخدا
الز. [ اَ ] (ع مص ) لازم شدن چیزی بچیزی یا لازم شدن کسی را. باهم بودن و ترک نکردن . اَلزه وألز به الزاً، لَزِمَه ُ. (از ذیل اقرب الموارد).
-
الز
لغتنامه دهخدا
الز. [ اَ ل َ ] (ع مص ) بی آرام گردیدن . مضطرب شدن . قلق . (از ذیل اقرب الموارد).
-
الظ
لغتنامه دهخدا
الظ. [ ] (علامت اختصاری ) رمز «الظاهر». نشانه و مختصر «الظاهر» یعنی ظاهراً.
-
جستوجو در متن
-
الید
لغتنامه دهخدا
الید. [ اِ ] (اِخ ) نام ناحیه ای از یونان قدیم که شهر عمده ٔ آن المپی مرکز بازیهای المپیک بود. امروزه ایالتی است از یونان و دارای 130200 تن سکنه است . مرکز آن پیراگوس میباشد. و رجوع به اِلِذ شود.
-
یلمه
لغتنامه دهخدا
یلمه . [ ی ُ م َ / م ِ ] (ترکی ، اِ) آنچه در تغاری به حیوانات خورانند. (آنندراج ). اسم است از مصدر «یلماق »ترکی به معنی چیدن و کندن علف و گیاه و هم اکنون در آذربایجان خوشه های چیده ٔ گندم و جو و هر علف چیده را گویند اعم از اینکه به ستور بخورانند یا ن...
-
ایضاح
لغتنامه دهخدا
ایضاح . (ع مص ) (از «وض ح ») پیدا گشتن . (منتهی الارب ). و روشن و آشکار گشتن و پیدا گشتن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || پیدا و آشکار کردن . (منتهی الارب ). هویدا گردیدن . (مؤید الفضلا) (تاج المصادر بیهقی ). آشکار کردن . (غیاث اللغات ) : ز پیش خو...
-
اغفاء
لغتنامه دهخدا
اغفاء. [ اِ ] (ع مص ) غفا از گندم دور کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پاک کردن گندم از غفا:اغفی فلان الطعام ؛ نقاه من الغفی . (از اقرب الموارد). به این معنی یایی است . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بسیار سبوس گر...