کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الخاص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
الخاص
لغتنامه دهخدا
الخاص . [ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جیرستان بخش باجگیران شهرستان قوچان که در 48 هزارگزی شمال باختری باجگیران سر راه مالرو عمومی باجگیران به امیرخان قرار دارد، کوهستانی و سردسیر است . سکنه ٔ آن 327 تن شیعه و کردی هستند. آب آن از چشمه تأمین میشود ...
-
الخاص
لغتنامه دهخدا
الخاص . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ لَخص . (بحر الجواهر). در فرهنگهای معتبر دیده نشد. رجوع به لخص شود.
-
الخاص
لغتنامه دهخدا
الخاص . [ اِ ] (ع مص ) شکافته شدن پلک چشم شتر تا معلوم شود پیه دارد یا نه . این فعل بصورت مجهول استعمال میشود. اُلخِص َ البعیر (مجهولا)، فعل به اللخص فظهر نِقیُه ُ. (از اقرب الموارد). آشکار گردیدن پیه چشم شتر بنگریستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
خاص الخاص
لغتنامه دهخدا
خاص الخاص . [ خاص ْ صُل خاص ص ] (ع اِ مرکب ) گروهی که در سیر و سلوک ببالاترین مقام رسیده اند : پس علم الیقین بمجاهدت و عین الیقین بمؤانست و حق الیقین بمشاهدت بود و این یکی عام است و دیگر خاص و سدیگر خاص الخاص . واﷲاعلم بالصواب . (کشف المحجوب هجویری ...
-
خالص الخاص
لغتنامه دهخدا
خالص الخاص . [ ل ِ صُل ْ ] (اِخ ) امیر مجاهدالدین خالص الخاص . وی سردار قشون خلیفه ٔ عباسی امیرالمؤمنین الناصر لدین اﷲ در جنگ دوم با طغرل بود. توضیح آنکه : پس از جنگی که در همدان بین لشکریان طغرل و اینانج محمود و عساکر اتابک پهلوان از یک طرف و جلال ...
-
جستوجو در متن
-
ملخص
لغتنامه دهخدا
ملخص . [ م ُ خ َ ] (ع ص ) شتری که به نگریستن پیه در چشم وی آشکار باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به الخاص شود.
-
عبیدا
لغتنامه دهخدا
عبیدا. [ ع ُ ب َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن جبرائیل بن عبیداﷲبن بختیشوع . طبیب باحث و از مردم میافارقین است . از تصنیفات او است مناقب الاطباء. الروضة فی الطب . التواصل الی حفظ التناسل . طبایع الحیوان و خواصها و منافع اعضائها. الخاص فی علم الخواص .وی به س...
-
علی جمال الدین
لغتنامه دهخدا
علی جمال الدین . [ ع َ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) حقوقدان بود. او راست : القانون الدولی الخاص و الدولة العلیة، با شرکت بسطوروس بشارة، که در سال 1896 م . (1314 هَ . ق .). در زمان حیات مؤلف در قاهره به چاپ رسید. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس القوانین ص 14...
-
علینقی
لغتنامه دهخدا
علینقی . [ ع َ ن َ ] (اِخ ) ابن حسن بن محمدبن علی طباطبایی حایری . فقیه امامی اهل کربلاء. وی در سال 1289 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1- الدرة الحائریة فی شرح کتاب الشرائع. 2- الدرة فی العام و الخاص . (از الاعلام زرکلی ).
-
لخص
لغتنامه دهخدا
لخص . [ ل َ خ َ ] (ع مص ) گوشت گرفتن بام چشم . (منتهی الارب ). گوشت گرفتن چشم . (منتخب اللغات ). گوشت گرفتن پلک بالایین چشم . ج ، الخاص . (بحر الجواهر). || آماسیدن گرداگرد چشم . (منتهی الارب ).
-
عبدالحمید
لغتنامه دهخدا
عبدالحمید. [ ع َ دُل ْح َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن خلیل از آل ابوهیف بود به سال 1305 هَ . ق . در اسکندریه متولد شد، و بدانجا به تحصیل پرداخت ، سپس به مدرسه ٔ حقوق اسکندریه و دانشگاه تولوز رفت . وی به سال 1344 هَ . ق . درگذشت . او راست : المعرافعات الم...
-
یوسی
لغتنامه دهخدا
یوسی . (اِخ ) شیخ امام ابوعلی نورالدین حسن بن مسعود یوسی مراکشی . متوفای 1102 هَ . ق . دانشمندی محقق و پرهیزگاری باعمل بود و تألیفاتی پرارج دارد. از آن جمله است : 1 - شرح قصیدة الدالیة.2 - قانون احکام العلم و احکام العالم و احکام المتعلم . 3 - القان...
-
زردج
لغتنامه دهخدا
زردج . [ زَ دَ ] (معرب ، اِ) معرب زرده . زردک . عصفر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || رنگ زردی که از گیاه عصفر (قرطم ) گیرند. ماءالعصفر. (فرهنگ فارسی معین ). معرب زرداب : هو مایخرج من المعصفر المنقوع فیطرح و لایصبغ به . (بحر الجواهر، یادداشت ایضاً). ||...