کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الحمد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
الحمد
لغتنامه دهخدا
الحمد. [ اَ ح َ ] (اِخ ) نام سوره ای از قرآن کریم . فاتحةالکتاب . سوره ٔ فاتحه . ام القرآن . ام الکتاب . حمد. سبع المثانی . الصلوة : چنانچون کودکان از پیش الحمدبیاموزند ابجد را و کلمن . منوچهری .گر از تو بپرسید کسی راز عالم چو الحمد و چون قل هو اﷲ بخ...
-
الحمد
لغتنامه دهخدا
الحمد. [ اَ ح َ ] (ع مص ) ستایش و سپاس داشتن . تعریف و شکر. رجوع به حمد شود : الحمد خدای آسمان راکاختر بدرآمد از وبالم .سعدی .
-
الحمد
لغتنامه دهخدا
الحمد. [ اَ ح َ دُ لِل ْ لاه ] (ع جمله ٔ اسمیه ) (مأخوذ ازقرآن ) در مقام تشکر میگویند یعنی شکر میکنم خدا را.(ناظم الاطباء). سپاس و ستایش خدای راست . المنةﷲ. شکراًﷲ. و گفتن الحمدﷲ را حَمدَلَه گویند : خون صید اﷲاکبر نقش بستی بر زمین جان مرغ الحمدﷲ سبح...
-
واژههای مشابه
-
الحمد خواندن
لغتنامه دهخدا
الحمد خواندن . [ اَ ح َ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) قرأت کردن سوره ٔ الحمد. رجوع به الحمد شود : ای که بر ما بگذری دامن کشان از سر اخلاص الحمدی بخوان . سعدی .بدیناری چو خر در گل بمانندور الحمدی بخواهی صد بخوانند.سعدی (گلستان ).
-
الحمد گفتن
لغتنامه دهخدا
الحمد گفتن . [ اَ ح َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) الحمدخواندن . رجوع به الحمد خواندن و الحمد (اِخ ) شود.
-
جستوجو در متن
-
یستشیر
لغتنامه دهخدا
یستشیر. [ ی َ ت َ ] (اِخ ) نام دعایی و در کتب ادعیه مضبوط است و آغاز می شود به : الحمد للّه الذی لااله الا هو... (یادداشت مؤلف ).
-
سیمناد
لغتنامه دهخدا
سیمناد. (اِ) سوره ، همچو سوره ٔ الحمد و سوره ٔ قل هو اﷲ و امثال آن . (برهان ) (آنندراج ). از لغات دساتیری است . رجوع به فرهنگ دساتیری ص 254 شود.
-
شت
لغتنامه دهخدا
شت . [ ش َت ت ] (ع اِمص ) پراکندگی و از آن است : الحمد ﷲ الذی جمعنا من شت ؛ سپاس خدای را که ما را گرد آورد از پراکندگی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
الکهف
لغتنامه دهخدا
الکهف . [ اَ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از سوره های قرآن ، مکی است و 110 آیه دارد. رجوع به کهف شود : پس از الحمد و الرحمن و الکهف پس از یاسین و طاسین میم و طاها.خاقانی .
-
ناستدن
لغتنامه دهخدا
ناستدن . [ س ِ ت َ دَ ] (مص منفی ) نستدن . نستاندن . نگرفتن . نپذیرفتن . مقابل ستدن : چندانکه مروتست در دادن در ناستدن هزار چندانست . انوری .قدرت بخشش اگر نیست مرا باکی نیست قدرت ناستدن هست و ﷲ الحمد.انوری .
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) قمی . منجم . او راست : المدخل الی علم النجوم . و این کتاب را357 هَ . ق . تألیف کرده است و مشتمل است بر پنج مقاله و شصت وچهار فصل و اول آن این است : الحمد ﷲ الذی فطر العباد. (کشف الظنون ).
-
اردم
لغتنامه دهخدا
اردم . [ اَ دَ ] (اِ) نام سوره های بزرگ است از کتاب زند و پازند. (برهان قاطع) (آنندراج ) : دانم که چو اندیشه کنی خوب شناسی پازند ز بسم اﷲ و الحمد ز اردم .سیف اسفرنگ .
-
الرحمن
لغتنامه دهخدا
الرحمن . [ اَرْ رَ ما ] (اِخ ) سوره ٔ پنجاه و پنجمین از قرآن ، مدنی است و هفتاد و هشت آیه دارد. پس از سوره ٔ قمر و پیش از سوره ٔ واقعه آمده است : پس از الحمد و الرحمن و الکهف پس از یاسین و طا سین میم و طاها.خاقانی .