کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الحق و صاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حصحص الحق
لغتنامه دهخدا
حصحص الحق . [ ح َ ح َ صَل ْ ح َق ق ] (ع جمله ٔ فعلیه ) مأخوذ از قرآن ، سوره ٔ یوسف ، آیه ٔ 51، به معنی حق ظاهر گردید.
-
فضل الحق
لغتنامه دهخدا
فضل الحق . [ ف َ لُل ْ ح َق ق ] (اِخ )فضل الحق مولوی حیدرآبادی . از رجال نهضت سیاسی هند بود که در برابر حکومت انگلیسی حیدرآباد مقاومت کرد وبسال 1858 م . در زندان درگذشت . او راست : کتاب الهدیة السعیدیة فی الحکمة الطبیعیة. (از الاعلام زرکلی ).
-
لسان الحق
لغتنامه دهخدا
لسان الحق . [ ل ِ نُل ْ ح َق ق ] (اِخ ) عمر. رجوع به عمربن سهلان الساوی شود. (تتمه ٔ صوان الحکمة ص 127 ح ).
-
لسان الحق
لغتنامه دهخدا
لسان الحق . [ ل ِ نُل ْح َق ق ] (ع اِ مرکب ) هو الانسان الکامل المتحقق بمظهریة الاسم المتکلم . (تعریفات ). لسان حق . انسان کامل .
-
داعی الی الحق
لغتنامه دهخدا
داعی الی الحق . [ اِ لَل ْ ح َق ق ] (اِخ ) رجوع شود به حسن بن زیدبن احمدبن الباقر. (تاریخ گزیده ).
-
داعی الی الحق
لغتنامه دهخدا
داعی الی الحق . [ اِ لَل ْ ح َق ق ] (اِخ ) رضابن هادی . کیا بزرگ . وی شاه غازی رستم را با پنجهزار دیلم به سال 521 هَ . ق . هنگامیکه سلطان مسعود سلجوقی نواده ٔ سنجر به مازندران تاخته کمک کرده است . این کیابزرگ را اسپهبد اردشیر (568-602) حکومت ناحیه ٔ ...
-
جستوجو در متن
-
محض
لغتنامه دهخدا
محض . [ م َ ] (ع ص ) هر چیز خالص . (غیاث ). خالص . بی آمیغ.بی غش . بی آلایش . مجرد. صاف . (ناظم الاطباء). ویژه . بحت . صریح . صافی . (یادداشت مرحوم دهخدا). چنانکه در این ترکیبات : آفرین محض . احسان محض . جد محض . جور محض . حکمت محض . خیر محض . رحمت م...
-
اسعد
لغتنامه دهخدا
اسعد. [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن نصربن جهشیاربن ابی شجاع بن حسین بن فرخان انصاری فالی ابزری وزیر اتابک سعدبن زنگی (594 - 623 هَ .ق .). مُکنّی به ابی نصر و ملقب به عمیدالدین ، صاحب قصیده ٔ معروف اشکنوانیّه . وی از فضلاء عصر خود بود.و با امام فخر رازی معاصر...
-
ریسمان
لغتنامه دهخدا
ریسمان . (اِ مرکب ) رشته و رسن . (از غیاث اللغات ) (از ناظم الاطباء). رشته ، مرکب است از ریس و مان که کلمه ٔ نسبت است و رسمان مخفف آن است . (از آنندراج ). رسن . نخ تابیده از چند نخ . (یادداشت مؤلف ). در تداول شوشتر رسمان گویند و به عربی غزل است . (ل...
-
حجةالاسلام تبریزی
لغتنامه دهخدا
حجةالاسلام تبریزی . [ ح ُج ْ ج َ تُل ْ اِ م ِ ت َ ] (اِخ ) میرزا محمدتقی بن ملامحمد مامقانی الاصل تبریزی المولد والمسکن متخلص به «نیر» و مشهور به حجةالاسلام از علما و دانشمندان اوائل قرن چهاردهم آذربایجان . علاوه بر مراتب علمی ، قریحه ٔ شعری او هم بس...
-
طاق بستان
لغتنامه دهخدا
طاق بستان . [ ق ِ ب ُ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه سنندج و کرمانشاهان بین گاوبنده و کرمانشاهان ، در 143000 گزی سنندج و 7500 گزی کرمانشاهان . در این محل قریب به سی چهل خانوار سکونت دارند، طاقها و حجاریهای زمان ساسانیان در کنار آبادی سر راه کردستان واقع ...
-
ادیب صابر
لغتنامه دهخدا
ادیب صابر. [ اَ ب ِ ب ِ ] (اِخ ) الاجل الافضل شهاب الدین شرف الادباء صابربن اسمعیل الترمذی رحمةاﷲ علی قبره . ادیبی اریب و فاضلی است شاه سپاه بلاغت و امیر سریر براعت و ارباب هنر و فضل بتقدم او اعتراف نموده و از دریای فضایل او اغتراف کرده و انوری او را...
-
خاطر
لغتنامه دهخدا
خاطر. [ طِ ] (ع اِ)آنچه در دل گذرد. (از منتخب ) (بهار عجم ) (خیابان ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). فکر. اندیشه . ادراک . (ناظم الاطباء). خیال . قریحه : گر این گفته داد است ره بسپریدوگر نیست از خاطرم بسترید. فردوسی .با خاطر عطاردی و با جمال ماه با فر آف...
-
هاتف
لغتنامه دهخدا
هاتف . [ ت ِ ] (اِخ ) سیداحمد اصفهانی که هاتف تخلص یافت نسباً از سادات حسینی است . اصل خاندان او چنانکه از تذکره ها برمی آید از قصبه ٔ اردوباد آذربایجان بوده که در زمان پادشاهان صفوی از آن سامان به اصفهان آمده و در این شهر مسکن گزیده اند. هاتف در نیم...