کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الحاق کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
الحاق کردن
لغتنامه دهخدا
الحاق کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیوستن . چسبانیدن . ملحق کردن . منضم کردن . رجوع به اِلحاق شود : و شرایط اشفاق بر لوازم کرم الحاق کردی . (سندبادنامه ص 243).
-
واژههای مشابه
-
خط الحاق
لغتنامه دهخدا
خط الحاق . [ خ َطْ طِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خطی که نویسندگان در مقام الحاق کشند و این اصطلاح اهل دفاتر است . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
پیوسته کردن
لغتنامه دهخدا
پیوسته کردن . [ پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) سَلْسَلة. (تاج المصادر بیهقی ). منسوب کردن . متصل کردن : اول خویشتن را پیوسته کرد به آل طاهربن حسین و او را ولایت هری دادند. (تاریخ سیستان ). || علی الدوام کردن . پیاپی کردن : امیر سبکتکین ......
-
کسکسة
لغتنامه دهخدا
کسکسة. [ ک َ ک َ س َ ] (ع مص ) سخت کوبیدن و کسکسة در لغت بنی تمیم الحاق کردن سین است به کاف خطاب مؤنث در حال وقف یقال : اکرمتکس بجای اکرمتک و بکس بجای بک . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
ازدواج
لغتنامه دهخدا
ازدواج . [ اِ دِ ] (ع مص ) جفت گرفتن . زن کردن . شوهر کردن . با یکدیگر جفت و قرین شدن . با هم جفت شدن . مزاوجه . (تاج المصادر بیهقی ). زواج . زناشوئی . || جفت کردن . تزویج . با هم جفت کردن مرد و زن را. (غیاث اللغات ). و رجوع به نکاح شود. || (اصطلاح ع...
-
کسر
لغتنامه دهخدا
کسر. [ ک َ ] (ع مص ) شکستن چیزی را. || فروخوابانیدن چشم را. || کم تیمارداری کردن شتران را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || پر فراهم آوردن مرغ وقت فرود آمدن ، منه : عقاب کاسر. (از منتهی الارب ). فراهم آوردن مرغ بالها را و جمع کردن پرهای خود را...
-
اطراف
لغتنامه دهخدا
اطراف . [ اِ ] (ع مص ) نو آوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چیزی نو آفریدن . (تاج المصادر بیهقی ). اطراف مرد؛ طرفه ، یعنی تازه و نو آوردن وی . (از اقرب الموارد). طرفه آوردن . (تاج المصادر بیهقی ). نو و خوش آینده آوردن . (لغت خطی ). || اطلاع یافتن بر...
-
اعتبار
لغتنامه دهخدا
اعتبار.[ اِ ت ِ ] (ع مص ) شگفتی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بشگفت آمدن . (از اقرب الموارد). || پند گرفتن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) (ناظم الاطباء). عبرت گرفتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پند گرفتن . عبرت گرفتن . (...
-
شب در میان
لغتنامه دهخدا
شب در میان . [ ش َ دَ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) فاصله بودن یک شب میان دو کار که در تکلم با الحاق کلمه ٔ «یک » در اول «یک شب در میان » گفته میشود: فلان یک شب در میان منزل دوست خود میرود. (از فرهنگ نظام ). عملی که در اجرای آن شبی در میانه باشد یعنی به فاصل...
-
متحرک
لغتنامه دهخدا
متحرک . [ م ُ ت َ ح َرْ رِ ] (ع ص ) جنبنده . (آنندراج ). مأخوذ ازتازی ، کسی و یا چیزی که بجنبد و در حالت حرکت باشد و جنبان وحرکت کنان و جنبنده و حرکت کرده . (ناظم الاطباء). حرکت کننده و جنبنده : چون ایشان را آلت ... ناقص بود اندر این باب گوش متحرک د...
-
جعل
لغتنامه دهخدا
جعل . [ ج َ ] (ع مص ) ساختن . || کردن . || قرار دادن . نهادن . وضع کردن . || زشتی را نیکو گردانیدن . || مبدل ساختن . دیگرگون کردن . از حالتی به حالت دیگر درآوردن . || گمان بردن چیزی را چیز دیگر. || شرط نهادن . قرار گذاشتن بر سر چیزی . || شروع کردن . ...
-
توقیع
لغتنامه دهخدا
توقیع. [ ت َ ] (ع مص ) نشان کردن بر نامه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نشان کردن پادشاه بر نامه و منشور. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رسم کردن طغرای سلطان بر عهد که به فرمان ، معروف است . (ازاقرب الموارد). نامه را نشان کردن . (دهار). نشان گذاشتن . ن...
-
اعتلال
لغتنامه دهخدا
اعتلال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مشغول داشتن بکاری . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بازداشتن کسی را از کاری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مانع شدن کسی را از کاری . (از اقرب الموارد).واداشتن از کاری . (تاج المصادر بیهقی ). || بیمار گردیدن ...