کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الحاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
الحاق
لغتنامه دهخدا
الحاق . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ لَحَق . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به لَحَق شود.
-
الحاق
لغتنامه دهخدا
الحاق . [ اِ ] (ع مص ) دررسیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (آنندراج ) (ترجمان علامه تهذیب عادل ). رسیدن . (منتهی الارب ). پیوستن به آخر چیزی . (از آنندراج ). ادراک . لَحق . لَحاق . (از اقرب الموارد). رسیدگی و وصول . رسیدن به کسی یا به چیزی ...
-
واژههای مشابه
-
الحاق کردن
لغتنامه دهخدا
الحاق کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیوستن . چسبانیدن . ملحق کردن . منضم کردن . رجوع به اِلحاق شود : و شرایط اشفاق بر لوازم کرم الحاق کردی . (سندبادنامه ص 243).
-
خط الحاق
لغتنامه دهخدا
خط الحاق . [ خ َطْ طِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خطی که نویسندگان در مقام الحاق کشند و این اصطلاح اهل دفاتر است . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
لحق
لغتنامه دهخدا
لحق . [ ل َ ](ع مص ) لحاق . رسیدن . (منتهی الارب ). الحاق . ادراک .
-
رسانیده
لغتنامه دهخدا
رسانیده . [ رَ / رِ دَ / دِ ] (ن مف ) رسانده . متصل شده . اتصال داده شده . الحاق شده . رجوع به رسانیدن و رساندن و رسانده شود.
-
الحاقی
لغتنامه دهخدا
الحاقی . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب به الحاق . غیراصلی . غیراصیل . مقابل اصلی : بیت الحاقی .
-
تزواج
لغتنامه دهخدا
تزواج . [ ت َزْ ] (ع اِ) اتصال و الحاق و مزاوجت . (ناظم الاطباء). این کلمه در کتب لغت عربی دیده نشده است .
-
عادی
لغتنامه دهخدا
عادی . [ دی ی ] (ع ص نسبی ) نسبت است به عادت . هر چیزی که عادت شود. بحالت الحاق یاء نسبت تاء مصدر از آن افتاده است . (از غیاث اللغات ).
-
لحاق
لغتنامه دهخدا
لحاق . [ ل َ ] (ع مص ) لحق . (منتهی الارب ). الحاق . ادراک . دررسیدن . (زوزنی ) (تاج المصادر) (ترجمان القرآن جرجانی ). دریافتن . (منتخب اللغات ).
-
الحاقات
لغتنامه دهخدا
الحاقات . [ اِ ] (ع اِ) ج ِ اِلحاق . رجوع به الحاق شود. || اصطلاحی است در علم استیفاء. صاحب نفائس الفنون آرد: هرگاه مجموعی مکتوب شود یا باقی از حساب مثبت گردد و وجهی دیگر مغایر آنچه در تفصیل آن جمع آمده باشد بدان مضاف شود. آن را اضافت و الحاق خوانند،...
-
کروشه
لغتنامه دهخدا
کروشه . [ ک ُ / ک ِ رُ ش ِ ] (فرانسوی ، اِ) قلاب . دو خط عمود موازی با دو پیش آمدگی از دو سر هر خط به سوی داخل برای ممتاز ساختن مطلب داخل آن . نوعی پرانتز که برای الحاق مطلبی به متن مورد استفاده قرار دهند بدین شکل : [ ] .
-
عوزب
لغتنامه دهخدا
عوزب . [ ع َ زَ ] (ع اِ) گنده پیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). پیره زن . (ناظم الاطباء). عجوز. واو آن زائد است بجهت الحاق . (از اقرب الموارد).