کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
التیام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
التیام
لغتنامه دهخدا
التیام . [ اِ ] (ع مص ) (از «ل ٔم ») التآم . کفشیر گرفتن زخم و به و استوار گردیدن آن . (منتهی الارب ). بیکدیگر پیوسته شدن و بهم آمدن و به شدن زخم . (غیاث اللغات ). پیوسته شدن با یکدیگر. (تاج المصادر بیهقی ). فراهم آمدن جراحت . (مؤیدالفضلا) : خود بر ...
-
التیام
لغتنامه دهخدا
التیام . [ اِ ] (ع مص ) (از «ل وم ») نکوهیده شدن . || نکوهش پذیرفتن . (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
التیام دادن
لغتنامه دهخدا
التیام دادن . [ اِ دَ ] (مص مرکب ) سازواری دادن . پیوند دادن . رجوع به التیام (از «ل ٔم ») شود.
-
التیام پذیر
لغتنامه دهخدا
التیام پذیر. [ اِ پ َ ] (نف مرکب ) پذیرنده ٔ التیام . سازواری پذیر. آنچه درخور سازواری دادن باشد. رجوع به التیام (از ماده ٔ ل . ء. م ) شود.
-
خرق و التیام
لغتنامه دهخدا
خرق و التیام . [ خ َ ق ُ اِ ](ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) پاره شدن و باز بهم پیوستن : حکما در خرق و التیام افلاک منکرند. (غیاث اللغات ).
-
جستوجو در متن
-
التآم
لغتنامه دهخدا
التآم . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) رجوع به التیام شود.
-
لحک
لغتنامه دهخدا
لحک . [ ل َ ] (ع مص ) سخت کردن التیام چیزی را. || درآوردن چیزی را در چیزی . || دارو در دهان ریختن . || چفسیدن بهم . || لیسیدن . (منتهی الارب ).
-
اصلاح دادن
لغتنامه دهخدا
اصلاح دادن . [ اِ دَ ] (مص مرکب ) آشتی دادن . (ناظم الاطباء). صلح دادن دو کس را. میان دو تن صلح و صفا برقرار کردن . التیام دادن .
-
جراحت خندان
لغتنامه دهخدا
جراحت خندان . [ ج ِ ح َ ت ِ خ َ ] (ترکیب وصفی ) کنایه اززخم تازه که هنوز التیام نیافته باشد. (آنندراج ).
-
گوشت آوردن
لغتنامه دهخدا
گوشت آوردن . [ آ وَ دَ ] (مص مرکب ) حمل گوشت . || چاق شدن . فربه شدن . || گوشت گرفتن ، چنانکه خشکی یا زخم در حال التیام .
-
هوکش
لغتنامه دهخدا
هوکش . [ هََ / هُو ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کشنده ٔ هو. || (اِ مرکب ) مرهم که بر جراحت ضماد کنند التیام را. ضماد. (یادداشت مؤلف ).
-
اصلاح ذات البین
لغتنامه دهخدا
اصلاح ذات البین . [ اِ ح ِ تِل ْ ب َ /ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آشتی دادن میان دو کس .التیام دادن میان دو تن . و رجوع به ذات البین شود.
-
خوش گوشتی
لغتنامه دهخدا
خوش گوشتی . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (حامص مرکب ) پاکیزگی گوشت . حلیت گوشت . || مرافقت با مردمان . خوش خلقی . || زود التیام پذیری بدن در مقابل خستگیها و جراحات .