کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
التواء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
التواء
لغتنامه دهخدا
التواء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تافته و دوتاه شدن رسن . (منتهی الارب ). پیچیده شدن . (مصادر زوزنی ). || سستی و کاهلی کردن در کار. || کج گشتن ریگ . (منتهی الارب ). لوی القدح و الرمل از باب فرح لوی بکسر اول فهو لو بر وزن کتف ، یعنی کژ شد تیر و ریگ مثل التوی...
-
جستوجو در متن
-
عفص
لغتنامه دهخدا
عفص . [ ع َف َ ] (ع اِمص ) پیچیدگی بینی و گرفتگی آن . (منتهی الارب ). التواء و پیچیدگی در بینی . (از اقرب الموارد).
-
درپیچیدگی
لغتنامه دهخدا
درپیچیدگی . [ دَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت درپیچان . درپیچان بودن . التواء. عَسَق . (منتهی الارب ). و رجوع به در پیچیدن شود.
-
پیچیدک
لغتنامه دهخدا
پیچیدک . [ دَ ] (اِ) پیچیدج . پیچیدق . لوی . فیچیدق . و آن دردی است در شکم که عرب آنرا جساد گوید. (از تکملةالعین از تاج العروس ). و من گمان میکنم که پیچیدک التواء امعاء است .
-
نقرة
لغتنامه دهخدا
نقرة. [ ن ُ ق َ رَ ] (ع اِ) بیمارئی است در پای یا پهلوی گوسپند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیماری که در پهلوی گوسفند پدید آید. (ناظم الاطباء). مرضی است که در پای گاو و گوسفند پدیدآید و آن التواء عرقوبین است . (از اقرب الموارد).
-
دوتاه گردیدن
لغتنامه دهخدا
دوتاه گردیدن . [ دُ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) دوتاه گشتن . دوتا شدن . دوتا گشتن . دولا شدن .دوتای شدن . (یادداشت مؤلف ). تلوی . التواء؛ دوتاه گردیدن رسن . (منتهی الارب ). رجوع به دوتاه گشتن شود.
-
اختجاج
لغتنامه دهخدا
اختجاج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کژ رفتن . (زوزنی ). کج رفتن .- اختجاج جمل در سیر ؛ سرعت با التواء. کوژ رفتن اشتر باشتاب . (تاج المصادر بیهقی ).
-
تفلایس
لغتنامه دهخدا
تفلایس . [ ت َ ف َل ْ لا ] (ع اِ) دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را بمعنی پیچیدگی و التواء مفاصل آورده است . رجوع به دزی ج 1 ص 149 شود.
-
رگ برگ شدن
لغتنامه دهخدا
رگ برگ شدن . [ رَ ب ِ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پیچیدن عضوی از جاندار به طوری که رگها از جای خود دور شود. (فرهنگ نظام ). التواء و پیچیدگی در عرقی برای حرکت عنیف و سخت و سقوط و مانند آن . (یادداشت مؤلف ). پیچیدن رگی در مفصلی در اثر حرکتی سخت و یا زمین خ...
-
پیچیده شدن
لغتنامه دهخدا
پیچیده شدن . [ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) التواء. (زوزنی ). تلوی . (تاج المصادر). اطواء. انهصار. (منتهی الارب ): التیاث ؛ پیچیده شدن چیزی بر چیزی . (تاج المصادر). هتهتة؛ پیچیده شدن سخن . عکش ، تعکش ؛ پیچیده شدن موی و بر هم نشستن آن . (منتهی الارب ).
-
عسق
لغتنامه دهخدا
عسق . [ ع َ س َ ] (ع اِمص ) درپیچیدگی . (منتهی الارب ). اِلتواء. (اقرب الموارد). || دشوارخوئی و تنگ خوئی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تنگ حوصلگی . (ناظم الاطباء). || (اِ) تاریکی اول شب . (منتهی الارب ). ظلمت و تاریکی ، به معنی غسق . (از اقرب ا...
-
مغس
لغتنامه دهخدا
مغس . [ م َ ] (ع مص )نیزه زدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نیزه زدن ، لغتی است در معس . (از اقرب الموارد). || بسودن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چیزی را با دست سودن و لمس کردن و گویند: مغسه الطبیب . (از اقرب الموارد). || گسسته ر...
-
کشت برکشت
لغتنامه دهخدا
کشت برکشت . [ ک ِ ب َ ک ِ] (اِ مرکب ) اطوط. قرابادین . (قانون بوعلی سینا ص 14). || گَشت بَرگَشت . گیاهی است مانند ریسمان باریک بهم پیچیده بعضی بر بعضی و اکثر عدد آنها پنج می باشد از پنج رسته و رنگ آن مایل به سیاهی و زردی و طعمی غالب و گل آن یک عدد شب...
-
پیچیدگی
لغتنامه دهخدا
پیچیدگی . [ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی پیچیده . التواء. عطف . گشتگی . گردش . تاب . خمیدگی . قبیل ؛ بسوی نرانگشت بودن پیچیدگی سر کفش . (منتهی الارب ). لواءالحیة؛ پیچیدگی مار. لفف ؛ پیچیدگی رگ در بازوی کارکننده چنانکه از کار معطل سازد. معص ؛ پیچید...