کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
التماس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
التماس
لغتنامه دهخدا
التماس . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) جستن چیزی . (منتهی الارب ) (بحر الجواهر). جستن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). طلب چیزی با تساوی بین آمر و مأمور. (غیاث اللغات ). سؤال با تساوی . (از غیاث ). || در عرف ، طلب چیزی با تواضع. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). سؤال ا...
-
واژههای مشابه
-
التماس برآمدن
لغتنامه دهخدا
التماس برآمدن . [ اِ ت ِ ب َ م َ دَ ] (مص مرکب ) روا شدن حاجت . انجام یافتن درخواست . پذیرفته شدن حاجت : چو التماس برآمد هلاک باکی نیست کجاست تیر بلا گو بیا که من سپرم . سعدی .به اختیار تو سعدی چه التماس برآیدگر او مراد نبخشد تو کیستی که بجوئی . سعدی...
-
التماس کردن
لغتنامه دهخدا
التماس کردن .[ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خواهش کردن . درخواستن : آن موی وی التماس کرد بدان سبب موی وی برید. (قصص الانبیاء ص 139). رقعه بمن نوشت و التماس کرد تاآن ملطفات را بحضرت فرستم . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).شاید که التماس کند خلعت خریدسعدی که شکر ...
-
التماس دعا داشتن
لغتنامه دهخدا
التماس دعاداشتن . [ اِ ت ِ س ِ دُ ت َ ] (مص مرکب ) درخواست دعای خیر کردن . || در تداول عامه ، انتظارچیزی را داشتن . بخاطر رسیدن بچیزی ، چشم بدان دوختن .در انتظار دریافت چیزی بودن . رجوع به التماس شود.
-
التماس کرده آمدن
لغتنامه دهخدا
التماس کرده آمدن . [ اِت ِ ک َ دَ / دِ م َ دَ ] (مص مرکب ) درخواست شدن . چیزی را طلبیدن : و با رسولان ما رسولان آیند از حضرت بزرگ تا ما نیز آنچه التماس کرده آید بجا آریم .(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 519). رجوع به التماس شود.
-
التماس و درخواست
لغتنامه دهخدا
التماس و درخواست . [ اِ ت ِ س ُ دَ خوا/ خا ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) چیزی را خواستن . چیزی را طلبیدن . خواهش چیزی کردن . رجوع به التماس شود.
-
جستوجو در متن
-
دعویگی
لغتنامه دهخدا
دعویگی . [ دَع ْ ] (حامص ) استدعا. التماس . تضرع . درخواست . (ناظم الاطباء).
-
فرداًفرد
لغتنامه دهخدا
فرداًفرد. [ ف َ دَن ْ ف َ ] (از ع ، ق مرکب ) یک یک . یگان یگان . (ناظم الاطباء). یکایک . (یادداشت به خط مؤلف ) : درویشان را فرداًفرد التماس کرد که از حضرت خواجه التماس نمایید. (انیس الطالبین ص 172).
-
استضراع
لغتنامه دهخدا
استضراع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خوار و حقیر شدن . || زاری کردن . || تضرّع و التماس کردن . خضوع کردن . || الحاح کردن .
-
جز زدن
لغتنامه دهخدا
جز زدن . [ ج ِزز زَ دَ ] (مص مرکب ) در تداول خانگی زنان ، با نهایت تضرع و استکانت و زاری التماس کردن . تضرع و زاری کردن . به زاری التماس کردن . سخت تضرع و ابتهال کردن . به زاری چیزی را خواستن . گریستن با تضرع و استکانت . ابتهال . تضرع . (یادداشت مؤل...
-
نیازآمیز
لغتنامه دهخدا
نیازآمیز. (نف مرکب ) دادخواه و درخواست کننده و التماس نماینده . (ناظم الاطباء)؟ || (ن مف مرکب ) آمیخته به نیاز و تضرع و زاری . عاجزانه . محتاجانه .
-
مبتهل
لغتنامه دهخدا
مبتهل . [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص )تضرع کننده و زاری کننده و التماس کننده در دعا. || مباهله کننده و نفرین کننده . (ناظم الاطباء).
-
کام خواهی
لغتنامه دهخدا
کام خواهی . [ خوا / خا ] (حامص مرکب ) التماس و درخواست و استدعا. (ناظم الاطباء). مراد و آرزو خواستن . طلبیدن مراد. کام خواستن : هر آنکش عنایت بوداز خدای همه کام خواهیش آید بجای .فردوسی .