کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
التقای دو حرف با صدا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دوحرفی
لغتنامه دهخدا
دوحرفی . [ دُ ح َ ] (ص نسبی ) ثنایی . کلمه ای که دو حرف داشته باشد. (یادداشت مؤلف ). با دو حرف .
-
هم صدا
لغتنامه دهخدا
هم صدا. [ هََ ص ِ ] (ص مرکب ) دو تن که با هم سخن گویند. || هم عقیده . هم فکر. متفق .
-
مکانفة
لغتنامه دهخدا
مکانفة. [ م ُ ن َ ف َ ] (ع مص ) با کسی یاری کردن . (تاج المصادر بیهقی ). یکدیگر را یارمندی کردن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). همدیگر را یارمندی و اعانت کردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نزد عروضیان اثبات یکی از دو حرف یا اثبات دو حرف است ...
-
رباعی مزید
لغتنامه دهخدا
رباعی مزید. [ رُ ی ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کلمه ای را گویند (اعم از اسم و فعل ) که چهار حرف اصلی با یک یا چند حرف زاید داشته باشد:- اسم رباعی مزید ؛ اسمی است که چهار حرف اصلی با یک یا چند حرف زاید داشته باشد، مانند: دَراهِم جمع دِرْهَم و جُعَ...
-
ترغ
لغتنامه دهخدا
ترغ .[ ت َ رَ ] (اِ صوت ) مخفف تراغ . آوازی که از شکستن یا افتادن چیز سخت یا بهم خوردن دو چیز سخت یا مانند آنها پیدا شود... وقتی که صدا مکرر باشد ترغ ترغ یا ترغ و تروغ می گویند و لفظ تروغ بدون ترغ استعمال نمیشود... این لفظ را با قاف (ترق ) هم می نویس...
-
حرف ملبوبی
لغتنامه دهخدا
حرف ملبوبی . [ ح َ ف ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرف مکتوبی . در اصطلاح اهل جفر در برابر حرف ملفوظی و حرف مسروری است ، و آن حرفی باشد که نام آن از دو حرف تشکیل شود و آنها دوازده حرفند: با تا ثا حا خا را زا طا ظا فا ها یا. و در فرهنگ جهانگیری اینه...
-
با
لغتنامه دهخدا
با. (حرف ) باء. بی . (فا. وا. ابا). حرف دوم از حروف تهجی است و در حساب جمل و نیز حساب ترتیبی نماینده ٔ دو (2) باشد. رجوع به «ب » شود.
-
حروف متماثله
لغتنامه دهخدا
حروف متماثله . [ ح ُ ف ِ م ُ ت َ ث ِ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دو حرف هنگامی متماثل هستند که از یک جنس و در حرکت متشابه باشند، مانند دو جیم مفتوح یا دو واو مضموم ، در برابر متخالف . چنین است در شرح مواقف ، ولیکن در فن صرف آرند که متماثل دو ...
-
ماندلین
لغتنامه دهخدا
ماندلین . [ دُ ] (فرانسوی ، اِ) سازی است شبیه سه تار که دارای هشت سیم است و تارهای آن مانند ویولن دو به دو هم صدا کوک و با ناخن و انگشت نواخته می شود. (فرهنگ فارسی معین ).
-
هم صفیر
لغتنامه دهخدا
هم صفیر. [ هََ ص َ ] (ص مرکب ) هم صدا. دو مرغ که با هم آواز خوانند : یاد ایامی که با هم آشنا بودیم ماهم خیال و هم صفیر و هم نوا بودیم ما.صائب .
-
پشل
لغتنامه دهخدا
پشل . [ پ َ ش َ / پ ِ ش ِ ] (اِ) دو چیز را گویند که بر یکدیگر زنند تا آواز کند و بعضی گویند دو چیز است که با یکدیگر بگیرند و بکوبند و به این معنی بجای حرف اول نون هم گفته اند. (برهان قاطع). رجوع به بشلیدن شود.
-
حروف متجانسه
لغتنامه دهخدا
حروف متجانسه . [ ح ُ ف ِ م ُ ت َ ن ِ س َ / س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دو حرف که از یک مخرج با دو صفت باشند، چون «ت ، ط». (ازکشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به حروف متماثله شود.
-
قیمس
لغتنامه دهخدا
قیمس . [ م ُ ] (اِخ ) یکی از دو تن که از مصر به یونان رفت و خط را به یونانیان آموخت . ابن الندیم گوید: در یکی از تواریخ قدیمه خوانده ام که یونانیان در قدیم خط نمیدانستند تا آنکه دو تن از مصر بدانجا وارد شدند که یکی قیمس و دیگری اغنور نام داشت و با آن...
-
تاوش
لغتنامه دهخدا
تاوش . [ وُ ] (اِ صوت )بزبان ترکی جغتائی صدای پا را گویند و با دو واو (تاووش ) هم گویند. (از لسان العجم شعوری ج 1 ورق 279). صدا و آواز پا. (ناظم الاطباء). رجوع به تاووش شود.
-
سدا
لغتنامه دهخدا
سدا. [ س َ ] (اِ) آوازی را گویند که در کوه و گنبد و حمام و امثال آن پیچد ومعرب آن صداست . (برهان ). صدا با سین مهمله در هیچیک از کتب موجوده دیده نشده ، همانا از صد و سد که دو پنجاه است قیاس و خطا کرده است . (انجمن آرای ناصری ).