کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
التقاط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
التقاط
لغتنامه دهخدا
التقاط. [ اِ ت ِ ] (مص ) برچیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (غیاث اللغات ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). از زمین برگرفتن چیزی را. || دانه چیدن مرغ و جز آن . (منتهی الارب ). چیدن مرغ دانه را ناگاه : چون مرغ در التقاط حبات ، ایشان را بمنقار نقار ...
-
واژههای مشابه
-
التقاط کردن
لغتنامه دهخدا
التقاط کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برچیدن . چیزی را از موضعی برداشتن . چیزی را از جائی گرفتن . سخنی را از گفتار کسی گرفتن : من که ابوالفضلم کتاب بسیار فرونگریسته ام خاصه اخبار و از آن التقاطها کرده . (تاریخ بیهقی ). و از مضامین کتب متقدمان ال...
-
جستوجو در متن
-
خوشه چینی کردن
لغتنامه دهخدا
خوشه چینی کردن . [ ش َ / ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) التقاط کردن .
-
حبات
لغتنامه دهخدا
حبات . [ ح َب ْ با ] (ع اِ) ج ِ حبة: چون مرغ در التقاط حبات ایشان را به منقارنقار برمیچیدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چاپی ص 350).
-
دانه برچیدن
لغتنامه دهخدا
دانه برچیدن .[ ن َ / ن ِ ب َ دَ ] (مص مرکب ) دانه برداشتن . (آنندراج ). فروگرفتن حبه های حبوب و چینه از زمین یکایک . التقاط. (منتهی الارب ): نقر؛ دانه برچیدن مرغ . (دهار).
-
عیثاوی
لغتنامه دهخدا
عیثاوی . [ ع َ ] (اِخ ) احمدبن یونس بن احمد، ملقب به شهاب الدین (941-1025 هَ . ق .). از فقهای دمشق بود. ازجمله ٔ تصانیف وی «الحبب » در فقه شافعی و «الخبب فی التقاط الحبب » است در شرح الحبب . (از الاعلام زرکلی از خلاصةالاثر ج 1 ص 369).
-
ابوالمنی
لغتنامه دهخدا
ابوالمنی . [ اَ بُل ْ م ُ نا ] (اِخ ) ابونصر حفاظ معروف به کوهین عطار اسرائیلی هارونی . او راست : منهاج الدکان فی الطب که 658 هَ . ق . در قاهره برای پسر خویش نوشته و آن را از دستور مارستانی و عده ای اقرباذانیات مختارة مانند ارشاد و مکی و اقرباذین ابن...
-
دیده ور شدن
لغتنامه دهخدا
دیده ور شدن . [دی دَ / دِ وَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) واقف شدن . مطلع گشتن . بینا گشتن . اطلاع یافتن . اطلاع . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ) (المصادر) (تاج المصادر بیهقی ). عثر. عثور. (تاج المصادر) (ترجمان القرآن ) (دهار). التقاط؛ آگاه و دیده ور شدن به ...
-
ملتقط
لغتنامه دهخدا
ملتقط. [ م ُ ت َ ق ِ ] (ع ص ) برچیننده و بردارنده . (غیاث ) (آنندراج ). آنکه فراهم می آورد و گرد می کند از همه و آنکه می چیند و از زمین برمی گیرد. (ناظم الاطباء) : این مزاجت در جهان منبسطوصف وحدت را کنون شد ملتقط. مولوی .|| آنکه هجوم می کند بر چیزی ب...
-
خوشه چینی
لغتنامه دهخدا
خوشه چینی . [ ش َ / ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل خوشه چین . التقاط. معروف است که پس از اتمام تاکستان و باغ صاحبان آن آمده خوشه چینی نمایند و خوشه های کوچک متروکه را بچینند لکن خداوند بنی اسرائیل راامر فرمود که تاکستان خود را خوشه چینی ننمایند بلکه آنها را ...
-
دانه چیدن
لغتنامه دهخدا
دانه چیدن . [ ن َ / ن ِ دَ ] (مص مرکب ) بمعنی برچیدن دانه است از زمین . (برهان ). برچیدن . (از انجمن آرا). برچیدن مرغ دانه را اززمین . التقاط. (منتهی الارب ). برداشتن دانه از زمین با منقار خوردن را : مرغ از پس نان خوردن ازو دانه نچیدی . (گلستان ). شا...
-
برچدن
لغتنامه دهخدا
برچدن . [ ب َ چ ِ دَ ] (مص مرکب ) برچیدن . در تمام معانی مخفف برچیدن . (برهان ). || در نوردیدن : برچد بنفشه دامن و از خاک برنوشت . منوچهری . || فراهم آوردن . گرد کردن . (ناظم الاطباء). || التقاط. برگرفتن چنانکه مرغ دانه را از زمین : نداند زمن بر چدن ...
-
لقطة
لغتنامه دهخدا
لقطة. [ ل ُ طَ / ل ُ ق َ طَ ] (ع اِ) آنچه برداشته و برچیده شوداز خوشه و جز آن . (منتهی الارب ). چیز پیداشده . || (اصطلاح فقه ) و فی الحدیث سئل رجل النبی (ص ) عن اللقطة فقال : احفظ عقاصها و وکأها ثم عرّفها سنةفان جاء صاحبها والا فشانک بها. (منتهی الا...