کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
التفات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
التفات
لغتنامه دهخدا
التفات . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) وانگریستن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). بازپس نگریستن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). برگشته نگریستن . (منتهی الارب ). بگوشه ٔ چشم نگریستن . (غیاث اللغات ). پروای کسی کردن : سلطان را التفات نظری افتاد نوشتکین را دید د...
-
واژههای مشابه
-
التفات بودن
لغتنامه دهخدا
التفات بودن . [ اِ ت ِ دَ ] (مص مرکب ) التفات کردن : مرا بکار جهان هرگز التفات نبودرخ تو در نظرم اینچنین خوشش آراست . حافظ.رجوع به التفات کردن شود.
-
التفات داشتن
لغتنامه دهخدا
التفات داشتن . [ اِ ت ِ ت َ ] (مص مرکب ) توجه داشتن . متوجه بودن . پروا کردن . نگریستن : التفات از همه عالم بتو دارد سعدی همتی کان بتو مصروف بود قاصر نیست . سعدی .و رجوع به التفات کردن شود.
-
التفات کردن
لغتنامه دهخدا
التفات کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) توجه داشتن . متوجه بودن . پروا داشتن . نگریستن : و هرگاه که بر ناقدان حکیم و استادان مبرز گذرد بزیور مزور او التفات ننمایند. (کلیله و دمنه ).کآمد و التفات کرد بمن ز آن مرا جاه و آب دیدستند. خاقانی .درویشی مج...
-
جستوجو در متن
-
روی داری
لغتنامه دهخدا
روی داری . (حامص مرکب ) التفات و تکریم . || معاونت و یاری . (ناظم الاطباء).
-
بلاء
لغتنامه دهخدا
بلاء. [ ب ِ ] (ع مص ) التفات کردن و باک داشتن . ما اُبالیه ، و مااُبالی به ؛ التفات نمی کنم و باک نمیدارم . (از منتهی الارب ). اهتمام کردن و توجه نمودن به چیزی . (از اقرب الموارد). مبُالاة. باله . بالا. و رجوع به مبالاة و بالة و بالا شود.
-
جیم شدن
لغتنامه دهخدا
جیم شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، رفتن پنهانی بی آنکه حضار آگاه شوند. غائب شدن و رفتن بی التفات حاضرین . کالیدن . دک شدن .
-
رثیة
لغتنامه دهخدا
رثیة. [ رَث ْ ی َ ] (ع مص ) بازداشتن التفات بجهت کلانسالی یا دردی یا ضعفی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
لضلضة
لغتنامه دهخدا
لضلضة. [ ل َ ل َ ض َ ] (ع مص ) بسیار نگریستن رهبر به چپ و راست و التفات آن . (منتهی الارب ).
-
ملتفت
لغتنامه دهخدا
ملتفت . [ م ُ ت َف َ ] (ع ص ) باز پس نگریسته شده . (آنندراج ). || رغبت کرده و التفات کرده شده . (ناظم الاطباء).
-
بی لحاظ
لغتنامه دهخدا
بی لحاظ. [ ل ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + لحاظ) غافل و بی التفات . (آنندراج ). بی خبر. بی دقت . بی احتیاط. || بدخلق . بدخوی . (ناظم الاطباء).
-
بی واهمه
لغتنامه دهخدا
بی واهمه . [ هَِ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + واهمه ) بدون ترس . رجوع به واهمه شود. || بدون التفات . (ناظم الاطباء).
-
چغر
لغتنامه دهخدا
چغر. [ چ َ ] (اِ) التفات نمودن و پرسیدن احوال کسی . (برهان ). التفات نمودن . (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ). التفات و پرسش احوال . (ناظم الاطباء). || بمعنی ترس و بیم و ترسیدن . (برهان ). ترسیدن . (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ). ترس . (رشیدی ). ترس و بی...