کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
التصاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
التصاق
لغتنامه دهخدا
التصاق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برچسبیدن . (منتهی الارب ). پیوسته شدن بچیزی . (تاج المصادر بیهقی ). بچیزی وادوسیدن . (مصادر زوزنی ). التزاق . التساق . رجوع به التساق شود. || (اِ) بیمارییست چشم را و آن دوسیده شدن هر دو پلک چشم است از یک گوشه ٔ چشم یا دو گ...
-
واژههای همآوا
-
التثاق
لغتنامه دهخدا
التثاق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تر و نمناک شدن . (منتهی الارب ).
-
التساق
لغتنامه دهخدا
التساق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برچسبیدن . (منتهی الارب ). به چیزی وادوسیدن . (مصادر زوزنی ). پیوسته شدن بچیزی . (تاج المصادر بیهقی ). به چیزی چسبیدن . (غیاث اللغات ). التزاق . التصاق . چفسیدن . رجوع به التصاق شود.
-
جستوجو در متن
-
ظرب
لغتنامه دهخدا
ظرب . [ ظَ رَ ] (ع مص ) چفسیدن . التصاق . ملصق شدن . دوسیدن .
-
ملتصق
لغتنامه دهخدا
ملتصق . [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) برچسبیده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). برچسبنده و دارای التصاق . (ناظم الاطباء). ملتزق . چسبیده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به التصاق شود.
-
التساق
لغتنامه دهخدا
التساق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برچسبیدن . (منتهی الارب ). به چیزی وادوسیدن . (مصادر زوزنی ). پیوسته شدن بچیزی . (تاج المصادر بیهقی ). به چیزی چسبیدن . (غیاث اللغات ). التزاق . التصاق . چفسیدن . رجوع به التصاق شود.
-
دوسند
لغتنامه دهخدا
دوسند. [ س َ ] (اِ) التصاق و چسبندگی . || کجی و اعوجاج . (ناظم الاطباء). اما ظاهراً دگرگون شده ٔ دوسیده است .
-
منجل الناصور
لغتنامه دهخدا
منجل الناصور. [ م ِ ج َ لُن ْ نا ] (ع اِ مرکب ) آلتی از آلات دستکاران (جراحان ) و آن آلتی باشد که التصاق را باز کنند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
چسپانی
لغتنامه دهخدا
چسپانی . [ چ َ ] (حامص ) لزوجت و التصاق و پیوستگی . (ناظم الاطباء). رجوع به چسپان شود. || جلدی و چالاکی . تر و فرزی . تر و چسپانی . تندی و تیزی . رجوع به چسپان شود.
-
چسپیدگی
لغتنامه دهخدا
چسپیدگی . [ چ َ دَ / دِ ] (حامص ) التصاق و چسپیدن دو چیز بهم و اتصال و پیوستگی و چسپانی . (ناظم الاطباء). دوسیدگی . رجوع به چسپ و چسپیده و چسپیدن شود.
-
تلزز
لغتنامه دهخدا
تلزز. [ ت َ ل َزْ زُ ] (ع مص ) شدة التصاق . (بحر الجواهر، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و متی کانت العظام اکثر تلززا کانت منفعتها ابلغ . (ابن البیطار، یادداشت ایضاً).
-
دبقیت
لغتنامه دهخدا
دبقیت . [ دِ قی ی َ ] (ع مص ) چسبندگی . چسبناکی . دوسندگی . قابلیت التصاق : و علیه [علی بشنة] دبقیة کثیرة کانه غمس فی العسل . (ابن البیطار).
-
پشلیدن
لغتنامه دهخدا
پشلیدن . [ پ َ ش َ دَ ] (مص ) چسبیدن . دوسیدن . لصق . التصاق . لزق . التزاق : که بی داور این داوری نگسلدو بر بی گناه ایچ بد نپشلد. ابوشکور.و رجوع به بشلیدن شود.